کم کم آخر وقت کاری نزدیک میشه،روزهای پنجشنبه هرچقدر سرکار اومدن سخته،در عوض به دلیل نبودن خیلی از نیروها،راندمان کاری و آرامش بیشتری وجود داره. میخواستم میزم را جمع و جور کنم،یاد یکی از چالشهایی که خیلی مه قبل تو دنیای مجازی دیده بودم افتادم که خواسته بودند یک عکس از میز کارشون گذاشته بشه. میز کار من در تمام طول روز بسیار شلوغه و دقیقا مشابه اتاقم تو سالهای تحصیل میشه. اگر خلوت بشه هییییچ کاری نمیتونم انجام بدم و البته مشخصه که همانطور که مامانم با اوضاع اتاقم کنار نمی اومد،مدیر5s هم با بنده کنار نخواهند آمد. 5sچیه؟بی خیال،جیز داغون و رو اعصابیه.
یک چیزی میگفتند که شب شراب نیرزد به بامداد خمار و این حرفها، الان من با همه وجودم حس میکنم این جمله را که چهار روز تعطیلی پشت سرهم نمی ارزد به اینکه آدم پنجشنبه نازنینش را در کارخانه بگذراند، آنهم چطوری؟
*با مشاهده چهار عدد سگ غول پیکر در اول صبح.
*زنگ زدن به همسفر جان در ساعت 11 صبح و اینکه ببینی ایشان هنوز خواب هستند.
*دوستانت زنگ بزنند که بیا بریم پول پارتی( از آن مدلهایش نه، از همین مدلهای ساده و سالم و معصومانه اش) و تو مجبور شوی ناسزایشان بگویی که نامردها، ان هفته چهار روز تعطیل بودم و هی دنبالتان آمدم که بیایید و هی نیامدید و من هی تنها در آب پریدم، حالا یک امروز که باید چرخ زنگ زده صنعت را بچرخانم هزار جور پیشنهاد میدهید؟احوال عمه هایتان چطور است؟
*از همه بدتر هم موضوع نهار، تن ماهی ...واااای خدا.
*خبر خوب برای علاقمندان زندوکیل کرج نشین: اول مرداد:کرج، هورااااا