مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

Livin’ La Vida Loca

پسرک نازنینم، عزیز دل مریم که یه روزهایی که خیلی هم دور نیست، ظریفترین موجود دنیا بود،پسرکی که روز اول ورودش به خونه خودش خودش را خوابوند، پسرکی که مثل پرکاه ظریف بود، آهنگ انتخاب میکنه،آهنگ درخواست میده، لباس انتخاب میکنه، مخالفت میکنه، نظر میده و من  میمیرم برای تمام وجودش، مبهوت وجود نازنینش میشوم و این روزها بیشترین آهنگی که به درخواست ایشون پخش میشه اینه:

Livin’ La Vida loca

البته آهنگ با عنوان آهنگ باب اسفنجی از طرف ایشون درخواست میشه


بوی خوش پاییز ، آخرای مرداد

سلام به روی ماهتون

حال و احوالتون؟

من و اهل و عیال هم خوبیم شکر خدا، میگذرونیم.

طبق روال روزهای سخت کاری داشتم و دارم، شاید طبق روال خیلی درست نباشه، چون روزهای خیلی سختی داشتم اما خدا را شکر گذشت و می‌گذرد . یکی از مشکلات من تربیت نشدن و آماده نبودن برای محیطهای پرحاشیه و پرسیاست کار هست، درسته که سالهاست توی محیط هستم اما بعضی رفتارها چون از اول تو وجودت قرار نگرفته ، خیلی سخت تو ذهنت میره،یک‌مثال ساده بزنم، من حرف آدمها را باور میکنم، خیلی موقع‌ها روی اون حساب میکنم، هیچ‌ مدلی باورم نمیشه چیزی روی زبان بیاد اما تو عمل، رفتار و تو ذهن گوینده تکذیب بشه، خیلی جاها علت دروغ را نمیفهمم، هرچی فکر میکنم دلیل دروغ را پیدا نمیکنم، نمی‌گم این خوبه یا بد، اینجوری بزرگ شدم و مشخصا همین موضوع باعث فشار خیلی زیادی توی کار شده، توی یک ماه گذشته له شدم، یک جوری که خودم باور نمی‌کردم سرپا بشم، سنگین تریم ضربه را از کسی خوردم که توی کار نزدیکترین بود، مشکلات کاری ایجاد شده یک طرف، شکستن اعتمادم، جوری دردم آورده که سلول سلول تنم حسش کرده. برای کم کردن فشار ذهنم و حال بدم تلاش میکنم به عنوان یک تجربه پر هزینه نگاهش کنم، تلاش میکنم اما  تا این تلاش نتیجه بده و تا من خوب درسش را یاد بگیرم هزینه ها باید بدم.یک سوال تو ذهنم بی جواب مونده این روزها، از نارفیقی که بازی را شروع کرد، مگه به چی میخواستی برسی، به چه قیمتی؟این صندلی من چقدر ارزش داشت که تو چشم روی همه چیز ببندی؟اصلا اگر موندنی بود و وفا داشت که به من نمی‌رسید.بگذریم.

چند روزی سفر بودم، برای دور شدن از چند رنگی دنیای اطرافم دلم آرامش میخواست و شکر خدا مهیا شد، من بودم و یک رنگی آبی دریا و ضربه های امواجش و پسرکی که همراه همسفر شادمانه در آب جست و خیز میکرد، نمی‌دونم تا حالا تجربه ساعتها نشستن در دریا و خیره شدن به انتهای اون را داشتید؟عالی بود حسی که داشتم، هم برای خودم وهم برای خنده های فوق العاده پسرک از ته وجودش.

فعلا



بوی خوش پاییز ، اول مرداد

سلام 

حال و احوال شما؟خوبین انشالا؟ کرونا، اقتصاد، گشت ارشادو... حال خوب براتون گذاشته؟ خدا را شکر که خوبین.

من و اهل و عیال خونه هم خوبیم، روزگار میگذرونیم، از آخرین پست اینجا خیلی اتفاقها پیش اومده، البته خیلی روزها هم همه چیز مشابه قبل بوده و تغییر نداشته، اوضاع کار حسابی شلوغ و سنگین و پرحاشیه مثل همیشه، هفته قبل مجددا میزبان کروناجان شدم، بلافاصله بعد از خودم همسفر از پا افتاد، خیلی مثل دفعه قبل سخت نگذشت اما سرفه امانم را بریده و هنوز درست نشده.

معدود لحظه هایی که همراه پسرک هستم عشق میکنم از وجودش، حرف زدنش و البته که با تمام توان سرویسمان کرده با انرژی زیادش, تنها بودن من و همسفر اینجا خیلی خیلی سخت‌تر کرده و گاهی فقط برای ساعتی خواب هردو به درگاه خداوند التماس میکنیم و ایکاش ایکاش  میکنیم که ایکاش مسی بود و فقط یک ساعت پسرک امان میداد اما همه اینها میگذرد و انشالا که خیر بگذرد.

یک تجربه تلخ داشتم مدتی قبل، خیلی تلخ، خیلی خیلی تلخ، همکاری داشتم از ابتدای حضورم در محل کار، کم کم مسیر  کارمان از هم جدا شد، بیشتر دوست شدیم، مدتی قبل دردی حس کرد ، توجه نکرد ، ذوب شده در کار توجهی به خودش نکرد تا بلاخره بدنش اعتراض کرد و نتوانست مدتی سرکار بیاد، تو همه جلسات از راه دور حضور داشت، لحظه لحظه چرندیات کار را برایش می‌فرستادم که مبادا حس کند از ما دور شده، قرار بود ببینمش، غفلت مردم، دیدن عقب افتاد آنقدر عقب که فرصتی نماند، همه منتظر برکتش بود،انقدر امیدوار بود که کسی باور نمی‌کرد وخامت اوضاع را، یک روز جمعه تمام شد، رفت، تمام وجودم از غفلت ندیدنش  داره میسوزه، از شوک نبودنش، منگم از نبودنش، هنوز نمیتونم ببینم اسمش توی گروهها ی کارخونه هست و خودش نیست، اینستایش هست و خودش نیست، آرزو میکنم خانواده اش آرام بگیرند و خودم هم که .

 دلم تنگ شده بود برای اینجا، که از دلبریهای پسرک بگم، از آرامش همسفر بگم، از حال و احوال پیچیده خودم، از ندامتها و افسوسهایم. خوبه که این خونه هنوز هست 

فعلا