مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

اسفند شلوغ

سلام به روی ماهتون

توی سرویس نشستم، از اتوبوس یک آهنگ زیبا و نوستالژیک از معین پخش میشه، نفرات محدودی توی سرویس هستند و البته اکثرشون نیروهای خودم هستند.  نزدیک به یک ماه هست که شدیدا درگیر آماده سازی تیم برای ممیزی هستم، شبها تا دیروقت کارخونه بودم و شبی هم کامل موندم. دلم پر میزنه برای بودن با همسفر و پسرک،  دلم پر میزنه برای پای گاز ایستادن و آشپزی کردن و سروکله زدن با پسرکم. تقریبا تمام ماه گذشته برای پسرک از پشت گوشی مادری کردم. دیشب که وارد خونه شدم از انتهای سالن دوید و توی هم‌ پیچیده شدیم.

انشالا که به خیر بگذرد.