مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

کلاغ پر، گنجشک پر، مریم ...

سلام

کنار پسرکم روی تخت دراز کشیدم، به همراه پدرش خسته و هلاک از شهربازی برگشته و غرق خواب هست. دقایقی پیش  نهار خوشمزه دستپخت برادرم همسرش و خودم و دوستش را خوردیم ، دور هم همینطور خرد کردیم و پختیم و میز زیبا چیده شد. آخر نهار برادر گفت ای وای ، اینکه آخرین نهار هست، تکه برشته ماهی در گلویم زهرمار شد ، حساب کتاب کردم دیدم راست میگه، از فردا من و همسفر به همراه نیما عازم سفری چند روزه هستیم و روز بعد از برگشت ، عازم ایران. برادر هم که سرکار خواهد بود، این آخرین نهار در ذهنم اکو داد، نکنه این بشه آخرین نهاری که من در عمرم مهمان منزل برادر هستم، مگر چقدر احتمال داره من بتونم دوباره بیام، مگه چقدر احتمال داره ... مگه چقدر احتمال داره. این آخرینها میشه یک تکه شیشه، می‌ره تا ته وجودم.چقدر خوب شد که کنارش سالاد درست کردم، چقدر خوب شد روی ماهی من کره زدم، چقدر خوب که ظرفها را شستم، خدایا میبینی... میبینی چقدر کوچک میخواهیم ؟

یک بستنی فوق العاده خوشمزه خریده  که غیر از من و‌خورش هیچ کسی دوستش ندارد، بعد از هر غذا یک قاشق به عنوان دسر می‌خوریم و از چشم غزه همسفر هم که اشاره به افزایش وزنم دارد ، بی خیال می‌گذرم.

 دوست عزیزی برای شب آش رشته پخته و مهمانمان کرده، دلم میخواهد همه دورهمیهای اینجا را که تمامی رنگ و بوی دلتنگی خانه دارد با خودم ببرم و بپاشم برای آنها که کنار هم بودن ، دلشان را زده.

به دختر کوچولوی بردار، کلاغ پر یاددادم، تمام تلاشم را کردم که یک‌چیزی خاص من باشد و‌ او، مثلا بیست سال دیگه بدونه در کودکی، کلاغ پر را از من یاد گرفته ، منرا یادش می ماند؟باز هم می بینمش؟آنقدر که من مبخواهمش، دلش دیدن منرا میخواهد ؟اصلا پا به ایران می‌گذارد؟


کتاب چشمهایش را از کتابخانه برداشته ام، در فرصتهای کم موجود میخوانمش، نکند تمام نشود، مگه میشه چشم من به کتاب چشمهایش بیافته و یاد اینجا نباشم و دلتنگ نشوم؟

خدایا روزهای آخر سفر دیوانه میشوم، اصلا چه اشتباهی کردم برنامه سفر در سفر چیدم ، چرا حواسم نبود که دیگر شنبه و یکشنبه ای در کار نخواهد بود؟

نظرات 1 + ارسال نظر
نسیم سه‌شنبه 14 فروردین 1403 ساعت 08:47

خوش باشین عزیزم
امیدوارم بارها و بارها از این سفر های دوست داشتنیت براتون تکرار بشه

ممنون عزیزم، امیدوارم ...هرچند دلتنگی همیشه هست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد