مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است


آدم خوش شانسی که عاشق پاییز باشه، تو مرداد ماه هم‌میتونه تو کنسرت فضای باز ، باد و باران پاییزی را تجربه کنه.

جایتان خالی، برنامه همایون جان جانان هستیم و البته به لطف باران زیبا سیستم صوتی فعلا خیس شده و ما منتظر شروع برنامه.

باد میپیچه و باران کج کج میباره و برگهای زرد شده چنار تو هوا میچرخند. جاتون خالی.

تو این حال و هوا جر و بحث زوج پشت سرما را هم اضافه کنید. هردو یکدیگر را زیر و کردند از بس شکاک هستند و پیش هم صوتی دادند. انشالا برنامه شروع بشه و این دو نفر هم با هم  آشتی کنند.

**باد و بوران و چند شب اجرای پشت سر هم ، نتونست لذت شب قشنگ امشب را کم کنه. حال خوب بود و شب خوب.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.


سلام

تا حالا برای کارم به خیلی از بیمارستانها  رفتم، معمولا برخورد خوبی دارد، اما، چشمتون روز بد نبینه، امروز یک مرکز رفتم، صاحب نازنین بیمارستان که من به اشتباه هی آقای دکتر صداش میکردم ،کل تیم را شست کرد و پهن کرد. تصور من این یود که اگر رییس بیمارستانه پی آقای دکتره. به من اینطوری جواب داد که دختر جون!!!من مهندسم. من کارخونه دارم فلان جا. من همتون را میخرم. من وزیر آویزون میکنم، من.....

طبق سیاست شرکت مبنی بر همیشه حق با مشتری هست، زبان در کام  بود ولی ،خفه شدم از بس جلوی جواب دادن را گرفتم و حرف نزدم . بعضی موقعها جواب ندادن و ساکت بودن خیلی سخته.



سلام. صبح اول وقتتون بخیر

به نظرتون میشه امیدوار بود این هوای خنک صبحگاهی ادامه دار باشه و جدی جدی این بوی پاییز باشه که داره نزدیک میشه؟

راننده سرویس ما علاقمند به اهنگهای محشر قدیمی هست. هرچقدر راننده قبلی جینگیل پینگیل و جدید میپسندید این یکی تو فاز خودم کار میکنه. بفرمایید  صبح خنک با طعم هایده.


توی همه سالهای زندگیم یادم نمیاد درست نشونه گیری کرده باشم. کلا هر هدفی گرفتم با حداقل ۹۰ درجه انحراف  ،به ان برخورد کردم.

حال و احوال امروزم خوب نبود. خسته بودم و عصبی. همسفر هم خوب میدانست و از اونجایی که به صورت کاملا اتومات وقتی من میرم تو فاز خودم و ترجیح میدم صدای هیچکسی به ویژه ایشون را نشنوم، دقیقا همین اوقات زبان همیشه سایلنت ایشون به کار می افته، خیلی هم پر نمک به کار می افته. هی جواب ندادم، هی جواب ندادم، احساس کردم باید یک بلایی سرش بیارم تا بی خیالم بشه و دست از سرم برداره. پرتاب دمپایی روفرشی و کمی جاخالی ایشون همانا و ریزش شیشه ویترین همانا.لعنتی بیشتر از یک ملیون قسمت شد.

بیشتر از یک ساعت هست که داریم خرده شیشه جمع میکنیم و هنوز هم ریز ریز دیده میشه. حیف که دمپایی به هدف نخورد.

*آخر شبی شوک دادیم به همسایه ها اما حال خودم خوب شد. بشکن بشکن کار خوبی است گاهی.