مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

امروز قرار بود برای اولینبار با سمت جدیدم توی یک بازدید از کارخونه حضور داشته باشم، به خاطر یک جابجایی تو برنامه ، حضور اونها با تمام شدن وقت نهار من یکی شد و نمیدونییییید تمام طول بازدید چی کشیدم از حضور قاشق و چنگالی که توی جیبم بود و من توهم افتادن و جیرینگی صدا داشتنشون را داشتم.

*با یک همکار قدیمی  حرف میزدم و گوش شنوای شکایتهاش بودم از خانم دکتر،چقدر حالم خوب شد که دیگه اونجا نیستم، دیگه اونهمه  استرس بیخود را حس نمیکنم.

این آخر شبی، بعد از گوش کردن یک عالم آهنگ خاطره دار، بعد از صحبت با همسفر و یک عالم فکر کردن و نتیجه گرفتن که نمیشه اول کاری یک ماه مرخصی گرفت، بعد از تصمیم قطعی گرفتن برای اینکه دیدار با برادرک بماند برای اسفند، بعد از اینکه ته دلم بسیار شکست و دلم خواست همینجوری یک توروح هر چی کار بی مرخصی هست بگم و دلم ریز ریز شد برای دیدن برادرکم ،دیدن یک عکس همین الان یهویی ارسالی از همسرک برادرک، یک حالی داد، یک حالی داد،انگار که الان همان اسفند ذکر شده است، اصلا انگار همان مرداد با یک ماه مرخصی هست، انگار الان همان لحظه دیدن هست.

*پرچانگیهای امشب مرا در اینجا بگذارید برای اینکه دستم جای دیگری نلغزد.اینجا امنترین جای من است.

برای هم سلیقه های من:

بسیار دوست داشتنی  

تو نی نی چشات خیسه  آدم می ترسه بنویسه

می ترسه پاش به دل واشه  ادم بی خود خاطر خواه شه

دوتا چشم رطب داری  از عشق همیشه تب داری

چشات از جنس مرغوبه  چقد حال چشات خوبه

چشات از جنس مرغوبه  چقد حال چشات خوبه

تو چشمات توت تر داری  خودت حتما خبر داری

تو چشمات توت تر داری  خودت حتما خبر داری

چشات گفتن که پشکن ، من شکستم شک نکردم

هزارم بار مردم و می میرمو باز ترک نکردم

چشات گفتن که پشکن ، من شکستم شک نکردم

هزارم بار مردم و می میرمو باز ترک نکردم

چشات از جنس مرغوبه  چقد حال چشات خوبه 

چشات از جنس مرغوبه  چقد حال چشات خوبه

از شاهرخ عزیز


عالم ظرقشویی


نمیدونم رابطه شماها با ظرف شستن چطوره، یکی از معدود کارهای خونه که برای من بسیار دلنشینه همین امر خطیره،( بماند که این مورد زمینه چه سواستفاده هایی را از من در مهمانیها فراهم کرده است).یک حس خوبی داره آروم اروم بازی کردن با دنیای کف و آب و کشیدن نرمیه اسکاچ روی ظرفها و ادامه ماجرا.از آنجا که مریم جان یک ادم بسیااااار اهنگ دوست هم هست، همیشه این ظرف شستن همراه میشه با پلی کردن فولدر مورد علاقه و غرق شدن تو عالم هپروت. تو این فولدر مورد علاقه غلظت اهنگهایی  که عمرشان به بیش از سی سال میرسه فراوان وجود داره و من همینطورکه تو اون عالمه هپروت ذکر شده میچرخم آرزو میکنم حالا حالاها ظرفها تمام نشود. برای خودم خیلی جالبه که آدمها و خاطره هایی که توی این موقع میان تو ذهنم ، همه از دوست داشتنیها هستند(برخلاف موقع اتو کردن که هرچی فکر وخیال منفی از نوع جنگجویانه تو هیستوریه ذهن من هست میاد تو زمان حال).از دوستهای کودکی که دوستشون داشتم تا دوستان دانشگاه و بعد از اون و همه و همه میان و میشینن توی فکرم. همسفر میگه همیشه موقع ظرف شدن یک لبخند ملیییییح کنج لبان بنده ظاهر میشه و کلا ایشون مواظبه یک موقع این اتصال موقع ظرف شستن را کات نکنه.

*برای مامانهای بیمار آرزوهای خوب بکنیم، مامان اون، مامان  من، همه مامانهای خسته و رنجورمون، الهی که دردهای وجودشون کم و کمتر بشه.


نمیدونم مثل چی،ولی مثل یک چیز مشنگی خوابم میاد. پررو پررو هم ماست میل کردم. انشالا تا پنج دوام بیارم،قول میدم تو سرویس مثل فیل بخوابم.