مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

حال خوب آرایشگاه

سلام

احتیاج داشتم کمی حال و هوای ذهنم را عوض کنم، برای تاریخ ۲۴ اسفند ، نوبت آرایشگاه رزرو کردم، اینطوری انگار فاصله گرفتم از این روزها و جهش زدم به عید. اگر برنامه ویزا و کارهای سفر درست بشه، این روز همون روزی هست که پرواز هم خواهم داشت به سمت برادرم.

فضای آرایشگاه یک‌مدلی هست که حتی فکر کردن بهش، روح و روان منرا زنده می‌کنه.

یکی از پرسنلم دیروز اش آورده بود کارخانه ، توی اتاق نبودم ، روی میز گذاشته بود، دیر دیدم، قیافه آش خیلی خوشگل بود، از ذهنم گذشت نیما خیلی دوست داره، با مکافات آش را آوردم خونه، با دیدنش ذوق زده گفت برای من آش پختی مامانی جونم(عذاب وجدان خفیفی از دلم عبور کرد برای این دروغ)گفتم آره مامان، توی کارخانه وقت داشتم، برای تو یک کوچولو آش پختم. با لذت همه اش را خورد ، طبق روال روتیتش، آخرین قاشق آش را نگهداشت و نخورد. اصرار داشت بابا بخوره، یک قاشق دو نیمه شد برای مامان و بابا. خوشمزه ترین آش زندگیم بود.

نظرات 3 + ارسال نظر
سارا سه‌شنبه 17 بهمن 1402 ساعت 08:33

دورش بگردم اخه .خدا حفظش کنه

شما لطف دارید دوست مهربونم

پت سه‌شنبه 10 بهمن 1402 ساعت 11:30

چه با احساسه

خیلییییی

عابر سه‌شنبه 10 بهمن 1402 ساعت 09:59

سلام ، به سلامتی، برای بچه ها خوشایندِ که بدونن وقتی پیش مادرشون نیستن مادرشون بهشون فکر میکنه،پس کار بدی نکردی گفتی خودم برات درست کردم، آقققاااا نسل عوض شده مگه قرار نبود پسرها مامانی باشند ، پسر منم همش به باباش تعارف میکنه یعنی دو تایی اون لقمه آخر رو حالا هر چی میخواد باشه جلوی چشم من هی بهم تعارف میکنند گاهی هم به این نتیجه میرسن که نصف کنن

وقتی متوجه میشه کاری فقط به خاطر خودش انجام شده، خیلی فیدبک خوبی نشان میده، اش را خیلی با اشتها خورد.
وروجک خیلیییییی بابایی هست.
روی ماه گلپسر را ببوسید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.