سلام
از تلفنی که پنجشنبه شب داشتم از کارخانه و باعث شد یک بحث مزخرف با یک آدم با هزارتا صفت خاص داشته باشم، تا امروز ساعت شش عصر که رسیدم خونه، یک عالم تلفن با موضوع مزخرف داشتم، درست نخوابیدم و از اونجا آستانه تحمل شدیدا اومده پایین ، خیلی سریع تمام علایم تهوع ,بی حسی و ... اومد سراغم. منتظر یک خواب عمیق وخوش بودم، وارد خانه که شدم ، هنوز لباس تعویض نکرده بودم که پسرک گفت مامان پشه نیشم زده، نیش پشه نبود، آبله مرغان مهمان خانه شده است. به مهد اطلاع دادم ، پسرک را به همراه پدر به دکتر بردیم تا هم راه چاره برای کاهش خارشها بجوییم وهم خودم بفهمم دقیقا چه کنم که مبتلا نشم(در کودکی مبتلا نشدم).دکتر آب پاکی را روی دستانم ریخت، کاری نمیتوانم کنم. الان کمی تبدار جلوی تلویزیون دراز کشیده، خودم گیج و ویج خوابم ولی کلی کار دارم ، نمیدونم چرا اینقدر حس سرما دارم ، عمیقأ دلم ۲۵اسفند را میخواهد و پایان این سال عجیب و تلخ و سخت را.
ایکاش پسرکم اذیت نشود با دوندونهایش
مرمری
خوبی
مریض نشدی که؟
سلام عزیزم، فعلا نه خوبم، فقط خیلی شلوغم
سلام مریم جان خوبی
حال نیمای عزیز چطوره بهتر که شده اند انشالله الهی بگردم فقط امیدوارم خیلی اذیت نشده باشه
خودتون چطورید ....
سلام، ممنون ما الان خوبیم،البته نیما به خاطر دونه های روی زبان و داخل گلو، خیلی اذیت شد، امیدوارم از امروز شرایط بهتر بشه
ای وای، امیدوارم سبک گرفته باشه
و خودت هم مبتلا نشی
مواظب خودت باش مامان خانومی
ممنون از شما، من هم امیدوارم
طفلکی بچه
خیلی بده آبله مرغون
خدا کنه خیلی سبک باشه
ممنون، امیدوارم سبک بگذرونه، و امیدوارم من هم مبتلا نشم.
ما هم تازه دوران آبله مرغان را پشت سر گذاشتیم. پرتقالی هم قبلا نگرفته و خدارو شکر از قندون هم نگرفت...
امیدوارم خیلی زود و راحت این روزها برای پسرک بگذره ...
خیلی ممنون ، کوچولوها خیلی طفلکی هستند برای تحمل این موضوع. پسرک کلافه شده از دونددونها و با هزار داستان فعلا تلاش میکنیم آسیبی به خودش نزنه