مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام

شبتون به خیر باشه الهی

به حول و قوه بدنشستن و بدخوابیدن کمر درد ناجوری پیدا کرده ام که صبحها موقع بیدار شدن حس دونیم شدن از وسط دارم و در طول روز دست به کمر راه میروم و خدا نکند که چند دقیقه ای ایستادنم طول بکشد، باز حس دونیمه شدن پیدا میکنم. خلاصه که این هم مینویسم اینجا تا به قول دوستان بماند به یادگار.

به شلوغ پلوغیهای این روزهای ما اضافه کنید برنامه سفری که برای پایان سال داریم، خود این سفر به هزار تا تکه ریز و درشت احتیاج دارد تا برنامه اش کامل شود، آنوقت با تماس ناگهانی بهزیستی کلا قاطی بودیم، قاطی تر شدیم. تو بهزیستی به خانم مشاور توضیح دادم میشه برنامه ما بیافته برای سال ۹۸، شما گفته بودید در ۹۷ رسیدن نوبت ما ممکن نیست، برنامه هایمان عجیب قاطی میشود با این قانونهای عجیب غریب شما، بِر و بِر من را نگاه میکنه و میگه: خانم اینجا ملت چیلیکچیلیک اشک میریزند که زودتر نوبتشان بشود، شما ناز میکنی، میخواهم اوضاع خراب نشود، توضیح میدهم که سفر ما کاری هست و پایه خیلی برنامه های کاریمان هست، اوضاع خرابتر میشود و میشنوم که خانووووووم چقدر شما کارم کارم میکنی، کار را بنداز دور، بچسب به بچه ات و انتظار دارد من لبخند به لب ادامه بدهم گفتگوی مسخره مان.

اگر میگویم شرایط کاریم روزهای حساسی داره، اگر میگم میخوام پرستار بگیرم، اگر میگم کلا کار بخشی از هویت منه ، اگر میگم دلیلی نداشته به دلیل جواب قطعی پزشکها بخواهم زیر دستشان بمباران هورمونی بشوم به هوای شاید و انشالا و تصمیم گرفتم تنم سالم بماند و قبول کردم جواب ، برای شما ممکن نیست ، را به جای چند سال بعد، همین حالا باور کنم، اگر نمیگویم که سالها جنگیدم تا نخواهم کلمه مادر را بشنوم، اگر نمیگویم چقدرررر از ته دل خشمگینم به خاطر مادرانه هایی که باید در حق همسفر میشد و نشد، اگر تمام حسهای خفه شده ام را برای آنکه نشکنم و له نشوم به زبان نیاورم، محکوم میشم به زنانه رفتار نکردن، به حس مادری نداشتن، به مردانه رفتار کردن، به نرمال نبودن.مشاور مشنگانه و با لبخند میگوید کمی عشوه ضرری برایت ندارد و من مرت.یکه لعنتی زیر لب میگویم که بشنود و در جواب من که تعریفتان از زنانه بودن چیست؟ میگوید چقدر گارد میگیری.

به اوضاع شیر تو شیر اضافه کنید فراموش کردن تاریخ اعتبار پاسپورت و تمام دویدنهای ملزونش. تازه فهمیدم که به ازا هربار تمدید  دوباره مجوز همسفر را میخواهم و ببینید که چقدر دردم می آید از این تعهد کوفتی.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.