هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی
*شبتون خوش باشه الهی. احتمالا خیلی از شما هممثل من ساعتی هست که لوباتری شدین و فقط چشمهاتون بازه. دوتاکار آورده بودم خونه و هرچی به ذهنم و چشمم التماس کردم بلکه دو دقیقه نگاهی به اونها بندازه، نشد که نشد. ذهن و چشم و زبانم یک به جهنمی به مشکلات احتمالی فردا گفتند و بی خیال همه چیز، کانون گرم خونه را چسبیدیم.
*گفته بودم کلاسهای خودآموزی زبان را با همسفر شروع کردیم و بی خیال کلاس گرون تومنی نزدیک خونه شدیم؟
جایتان خالی، کلاسها خوب پیش میره، خیلی خوبه و هنوز تکراری نشده، فقط نمیدونم چه اصراری به برگذاری مسابقه من معلم سخت گیرتری هستم داریم؟ وای وای وای
** آیا شما هم از دانش آموزان دورانی که خودکار لای انگشت میگذاشتند و پرس میکردند هستید؟ همسفر امشب اینگونه تنبیه شد