مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است


همسفرم خانه هست،ارامش هم خانه هست. هردو آنقدر دلتنگ هستیم که کمی شرایط پراسترس و سخت روزهایمان  را فراموش کنیم و فقط به این فکر کنیم که چقدر خوبه هنوز هم همدیگر را داریم ،چقدر خوبه هنوز اولین نفر و تنها نفری که میشه باهاش هر نقی را زد من و خودش هستیم و بس،امتحان هم کردیم،پناه هم بردیم،اما جواب نگرفتیم از هیچ جایگزینی. خلاصه که حالم خوبه که هست، که هستیم دوتایی. انشالا که تنش هم میرود،استرس هم میرود.

*خواهرک و تپلکهایش مهمانم بودند. به قصد خرید کیف از منزل خارج شدیم. هوس پارک کردیم. سمت برغان تغییر جهت دادیم و سر از دیزین در آوردیم،با همان امکانات و پوشش خرید کیف. یخ زدیم اما عالی بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.