مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام علیکم همگی. شبتون بخیر باشه الهی.

یک عدد مریم فین فینو در حال وب نگاری میباشد. یک آخر هفته پرکار داشتم و وقتی عصر جمعه باخیال راحت به قصد استراحت پخش زمین شدم،در یک لحظه حس کردم یک ویروس نامرد از انتهای وجودم ابراز وجود کرد و از همان لحظه نفس کشیدن و حرف زدن و بلعیدن بزاق دهانم برایم شکنجه شده. به لطف چندتا آنتی هیستامین و متعلقاتش چرتی میزنم در حد مرگ. کلا دوروز گذشته را نیمه بیدار سرکار بودم و از بنده خدایی خواستم حرفها و کارهای مرا چک کند،واقعا نمیدانم چی میگم و چی میخوام. یک همسفر قلدر هم بالای سرم ایستاده و مرا خفه کرده با بخور شلغم و خود شلغم و اخلاق شلغمی.

*تو خونه پدری،به خاطر علاقمندی پدر و مادرم به فیلم فارسیهای زمان خودشون ،خیلی از فیلمها بارها و بارها دیده شد. نمیدونم چند ده بار گنج قارون را دیدم،سلطان قلبها را دیدم،یک عالمه فیلم دیگه را هم. یکی از پر تکرارترین فیلمها تو اون موقعهای خونه ما، فیلم دالاهو بود. این فیلم را هم به خاطر دونه دونه بازیگرانش و هم به خاطر یک عالم آهنگ دوست داشتنی توی اون،از یک عالم خواننده دوست داشتیم. یکی از زیباترین آهنگهایی که برای همیشه تو ذهن من با دالاهو ثبت شد، شهزاده رویای من بود که فروزان با صدای عهدیه خوند. اونقدر این آهنگ را دوست داشتیم که مامانم به هرسه تامون یاد داد و حفظ شدیم. فکرش را بکنید،سه تا بچه مشنگ،با صداهای نه چندان زیبا اون شعر را بخونند،از همه داغونتر صدای برادرک بود که عجیب ریتم را به هم‌میزد و اصرا هم داشت با ما بخونه. چقدر دعوا کردیم سر اینکه با ما نخونه،خواننده خانمه،پسرها نباید بخونند و اون همچنان خودش را قاطی خوندن ما میکرد. این همه نوشتم که بگم،امروز همکاری از کرمانشاه به دلایلی که نمیدونم اسم دالاهو را آورد. اسم دالاهو همانا و یاد فیلمش همانا و یاد آواز خواندنهای سه تاییمون و دلم پر زد برای برادرکم. برای صدای داغونش.

**باران جان،لطفا بیا.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.