مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مریم حاااضر

سلاااااااام

دوستان اول شرمنده برای ننوشتن این چند روز، بسیار اوضاع شلوغی دارم  تا کارهایم را تحویل بدهم.

دوم، از من به شما وصیت: لذتی که در ترک کردن محل کار مزخرف وجود دارد در هییییییییییییییییچ کاری وجود دندارد، به همین لحظه های قشنگی که این روزها در ان هستم به خودم قول دادم دیگر در هیچ کاری روح و روانم را آزار ندهم،

سوم، انشالا اگر نت خانه برقرار بود، امشب از خانه می آیم اینجا، سفرنویسی ارمنستان که کم کم فراموش شده، لفلا از استرسی که دیشب که کشیدم و تا دم مرررررررررگ رفتم برایتان  بگویم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.