مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

امروزی که تمام نمیشه

سلام

یک‌موقعهایی. دلم میخواد میگم، خداجون قربونت، میشه چند لحظه ول کنی، بسه دیگه.

دیشب توی مهمانی، همسفر کم لطفی کرد و برخلاف خیلی مواقع که اصلا حرف نمیزنه، اهل حرف شد و خیلی نامهربانی‌ها  و کم لطفی هارا در قالب شوخی بیان می‌کرد ، سورپرایز نشدم ، خیلی وقته می‌دونم همسفر اگر زبان مهربانی نداره، خوب بلد هست تلخیها را مفید و مختصر در یکی دو جمله تقدیمت کنه.

امروز صبح مجبور شدم اداره برم، برخورد بد کارشناس اداره، ذهن خسته ام را خسته تر کرد و بدتر از اون، هنوز کارم درست نشده و این واقعا بده.

مشکل بدی پیش آمد توی کارخانه و مجبور شدم مسیر طولانی را برگردم. 

توی کارخانه بحث بدی پیش اومد، همکاری دارم که در خونسردی تمام می‌تونه توهین کنه و اعصاب و روانت را به فنا بده. 

از مهدکودکم تماس گرفتند و گفتند باید باهام حرف بزنند، ذهن خسته از تنش‌های کار را آماده کردم، میگه پسرکم یک هفته ای هست خیلی پرخاشگر شده، آسیب می‌زنه و ...و راستش را بگم این شد تیر خلاص امروزم.در منفی ترین حس ممکن به خودم هستم، حس نالایقترین مادری که پسرم میتونست داشته باشه و من بی خاصیت نصیبش شدم، بزگترین چیزی که بارها و بارها اعتماد به نفس منرا به ته رسونده، ارتباطم با پسرکم هست.

توی راه خونم، شدیدا نیاز دارم با همسفر در مورد پسرک صحبت کنم، اما متاسفانه راه حرف زدن نمیده، با یکی دو جمله ، من را ریشه تمام حال بد می‌کنه و تمام.

از تمام دنیا ، همین الان فقط ارزو و حسرت یک دست گرم دارم که بپیچه دور شانه ام و بگه، نگران نباش، من هستم.

مغزم از آهنگهای مزخرفی که راننده پخش میکنه، داره به هم میخوره.

نظرات 3 + ارسال نظر
شرلیا یکشنبه 28 آبان 1402 ساعت 10:25

سلام دوست عزیز و مادرمهربان خیلی وقته خواننده خاموش وبلاگتون هستم. نه راهکاری دارم متاسفانه نه توصیه ای . فقط پیام دادم تشکر کنم از قوی بودن شما . من هم ساکن کرجم و محل کارم کارخانه رنگ در اشتهارد با استرسها و فشاری که مسیر طولانی راه بهم می اورد و همسری که همسفر این راه نیست ! فقط چون بچه ای ندارم قطعا از نظر فشار و دغدغه همپای شما نیستم. خدا به شما و من و همه بانوانی که راه دور و درشرایط سخت در جامعه زن ستیز ایران زندگی میکنند، توان مضاعف و تن سالم بدهد. الهی آمین

سلام دوست عزیز
خدا قوت برای کار و زندگی مشترک. راستش من اصلا ادعای قوی بودن ندارم، تنها چیزی که ادعا دارم اینه که تلاشم را کردم و میکنم برای مسیر زندگی که دوست دارم

تراویس بیکل شنبه 27 آبان 1402 ساعت 19:23

ایشالا سلامت باشی

ممنون از آرزوی خوبتون

پت شنبه 27 آبان 1402 ساعت 19:07

دلم میخواست بهتون بگم که شما هیچ جای این ماجراها نیستید، فقط شاید بخشی در مورد پسرتون نقش داشته باشید (اونم چون سنش کمه و تحت تاثیر شما و همسفر و جامعه هست). شما هیچ نقشی تو نحوه ی ابراز کم لطفی همسفر، رفتار همکارها و... ندارید. اینکه اونا تصمیم گرفتند چطوری صحبت کنند و چطوری خودشون رو بیان کنند، فارغ از شما، انتخاب اوناست.
ولی خب اینا رو خودتون هم میدونید.


امکان کار تو محل نزدیکتر به خونه یا حتی یک روز از خونه اگر باشه، خیلی راحت تر میشه زندگی. یا اگر بشه صحبت کنید باهاشون که ساعت شروع و تمام کارتون یه مقدار زودتر/دیرتر بشه که به ترافیک نخورید.

ممنون از محبتتون اما راستش توی تمام رفتار اطرافیانم، خودم را مقصر میدونم، چه‌همیفرم،چه‌همکارم و البته از همه بدتر شرایط پسرکم.
امکان تغییر کار ندارم یا نمیخوام، شرایط کار فعلی حداقل از نظر مالی و اعتباری طوری است که فعلا مشابهی برام نداره و البته که تمام اطراف این جهنم کرج، ترافیک قفل شده است و من هرجا باشم قطعا مسیرم با همسفر که ، خانه و محل کارش چسبیده به هم هست، تفاوت داره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.