سلام
روزهای شنبه، روز کتابخانه هست توی مهدکودک پسرم. کتاب انتخاب میکنند، امانت میگیرند ، یک هفته کتاب را دارند و بعد داستان تکرار میشه.تمام طول هفته، موقع خواب ، همسفر باید کتاب را بخونه ، بارها و بارها.
امروز نیما کتاب ، قورباغه شاه نشین را انتخاب کرده بود، علت انتخاب هم عکس بزرگ قورباغه روی جلد بود. الان کتاب داره خونده میشه و موضوع خیلی جالبی هم داره، یک قورباغه که فکر میکنه ، چاه محل زندگیش تمام دنیاست و ...
وسط کتابخونی، پسرک رومیکنه به من میگه:مثل مامان که همیشه میگه سفر خوبه و منرا میبره سفر، سفر به آدم چیز یاد مبده ، قند در دلم آب میشه و آب میشه.کرور کرور پروانه در دلم به پرواز درمیاد و خلاصه جشنی به پا میشه. نگاه بهت زده پسرکم گوشه ذهنم محکم چسبیده و من خدا را شاکرم برای روح بخشنده بچهها.