مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

اتوبوس

سلام

توی سرویس نشستم و در حالیکه راننده شرکت فولدر شادمهر را گذاشته، در حال عبور از کنار ترمینال کلانتری کرج هستیم، کلی اتوبوس ایستاده و مثل همیشه ترمینال شلوغه، دام میخواست همین الان برم سوار بینی از اتوبوس‌ها بشم و برم به دورترین مکان ممکن ولی خوب لنگرهای ذهنی مغزم اجازه چنین کاری نمیدن. برای مسافرها آرزوی سلامتی میکنم و طبق روال هرروز به سمت کارخونه میرم.

*به لطف مسکن دیشب، تمام شب را عمیق خوابیدم، خوبی خونه جدید اینه که تو تاریک و روشنی هوا، با کشیدن پرده سالن به یک طرف و دیدن چنارهای بلند دور حیاط و شنیدن قار قار کلاغ، خواب دوست داشتنی از سرت میپره و میتونی از تخت دل بکنی.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.