مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

عمه بازی

سلام

پدر و مادرم چند روزی منزل ما هستند، حضورشان در شلوغی و‌خستگی روزهای بازسازی منزل جدید خوبه. برادرکم  فیلمی کوتاه از اتاق نی نی در راه گرفته ، توی کمد نی نی،هدایای ارسالی ما را نشان میده، سایر خریدهایی که خودشان هم در این چندماه انجام دادند و البته ماشین خودش که از ایران برده توی کمد قرار گرفته. همه همزمان توی گروه خانوادگی که این روزها به جبر جغرافیا در اسکایپ برقرار است حضور داریم، خواهرم آهنگ لوسی با عنوان آی عمه عمه در گروه قرار میدهد، فیلم کوتاهی از رق.صیدن دخترش با اهنگ، تلاش میکنیم شاد باشیم ، مادرکم بغض دارد، تلاشمان برای نوبت گرفتن از سفارت کوفتی که هرروز قر و نازی دارد جواب نداده ،نمیتوانند بروند.پدر تلاش میکند گوشه کنارهای اتاق نی نی را بشناسد، خسته هستم و قول میدم روز بعد فیلم را روی تلویزیون بیاندازیم تا بهتر ببیند، مادرکم تلاش میکند لباسهای کمد را میبیند که مبادا کوچولو باشد برای نی نی که ظاهراً ، ماشالا سنگین وزن هم هست براساس شواهد.

از پشت صفحه موبایل زندگی میکنیم براساس جبر جغرافیا. پشت صفحه موبایل عمه می شویم براساس جبر جغرافیا.