سلام
توی ایوان خانه جدید نشستم ، همسفر منتظر کابینت ساز هست، پسرک از خستگی بیهوش شده و روی زیرانداز نازک کنار اتاق خوابیده، چشمهایش معصومتر از هر زمان دیگری است، امروز ساعتی گم شد در محوطه، جانم به لب رسید، گرفتگی عضلاتم اجازه نمیداد قلبم پمپاژ کنه، خدا میداند چندبار خیابان را بالا پایین کردم، چقدر همسفر با ماشین چرخید، چقدر صدایش کردم و جواب نداد، هزار بار ترسیدنش را تومحوطه جدید تصور کردم، پسره بوق بعد از یک ساعت پیدا شد، نمیدانم چطوری وارد حیاط یک خانه شده، مشغول بازی با اسباب بازیهای نومحوطه خانه شده و البته خیلی شنگول میگه یکحای سخت قایم شده بودم، توروح هرچی بازی و قایم موشک هست.
نصاب کاغذ دیواری با ما قرار داشت امروز، بلاخره جواب تلفن را داده و فرموده پسرعمویش فوت کرده و تا آخر تعطیلات نیست، چه پسرعموی خوبی، چه موقع خوبی مرده، قشنگ اول تعطیلات.
انشالله زود تموم میشه و در حیاط باصفاش تمامی این خاطرات تلخ به شیرینی لحظات ناب و خوش ختم میشه
بازسازی کار واقعا سخت و پرهزینه ای هست
ممنون از لطفتون، انشالا خیلی زود از خاطره های خوب سبزی چینی و میوه چینی اینجا میگیم
مریم جان خونه نو مبارک دل منم از تصور درخت انگور و آلبالو ضعف رفت ایشالا به دل خوش زندگی کنی تو این خونه
جای من هر روز غروب حیاط را آب بپاش
چه قایم موشک پر از استرسی من چند سال پیش پسرم را توی نمایشگاه گم کردم البته که کامل صحبت نمیکرد ول با همون نصفه زبون رفته بود پیش پلیس ی که دم در ایستاده بود
ممنون از لطفت، والا تصورش از دور قشنگه اما از نزدیک ماجراها داریم با گیلاس و آلبالو.
آب پاشی هم چشم ، اگر وروجک بگذاره و سرتاپای منرا خیس نکنه .
گم شدن وروجکها از ترسناکترین اتفاقها هست