مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

افست

سلام 

صبح زیبای اسفندماهتون بخیر باشه

بعد از یک ماه سنگین و سخت ، دارم سعی میکنم به روتین کار و زندگی برگردم. یکی از کار هم ای سخت برای من حضور در اداره مرتبط با کارم هست و این کار سخت دقیقا تو روزهایی که نیاز به ریکاوری بعد غز ممیزی دارم دوباره اتفاق افتاده اما...

مدتی هست تونستم تجربه بیخود حضور در این اداره را فوق العاده کنم. تو خیابان شلوغ و پر هیاهو و بعد از ملاقات با کارشناس بوگندوی اداره، یک کافه میرم که فوق العاده است، باورتون نمیشه پشت جهت این خیابان چنین بهشتی باشه، زیبا، زیبا و زیبا. هم خودش هم دخترکان نازنین که اینجا کار میکنند، هم میز زیبایش، هم جاسیگاری فوق العادش، هم منوی زیبایش و هرچیز زیبایی که میشود دید. به عشق این کافه حاضرم هرروز از کرج تا اینجا بیام و کارشناس بوگندوی اداره را ببینم و بعد شیرجه در بهشت.احتمالا حس و حال عجیب من به اینجا به خاطر تجربه اول حضورم هست ، اما در کنار آن واقعا جای فوق العاده ای هست، از اون مدلها که میتونم وارد بشم و از تمام دنیا ، تمام تمام دنیا فارغ بشم.الان همونجا هستم ، کنار یک عالم شمعدونی خوشگل و بقیه داستانهای اینجا به همراه یک‌گور پدر دنیای جدی به هرچه پشت در اینجا هست.

میز امروزم واو هست.





نظرات 1 + ارسال نظر
کیانا شنبه 13 اسفند 1401 ساعت 08:21

سلام
ممکنه اسم این کافه زیبا رو بگید؟

آفست، چند قدم بالاتر از متروی تئاتر شهر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.