مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام

 علی رغم تلاشهای ما  پسرکم اهل میوه خوردن نیست، برای جبران این موضوع سعی کردیم حداقل میوه خشک مصرف کند ، کمی موفق شدیم در چند شب گذشته با بازی و تلاش علاقمند به آبگیری پرتقال شده و کمی مینوشه. یکی دو شب مقاومت کرد. شب گذشته نزدیک موقع خواب،یخچال را باز کرده و پدرش را صدا میزند که چرا پرتقال نداریم؟ نیما پرتقال میخواد. آه از نهاد همسفر بلند شد که فراموش کرده پرتقال بخره. میوه های دیگه را نشان دادیم قبول نکرد. مشغول بازی شد و دوباره اومد سرروی پای همسفر گذاشت و خواب‌آلود پرسید چرا برای پرتقال نخریدی؟

اینها را دیدم و با یاد خاطره چند روز قبل دلم فشرده شد، من چکار میکردم اگر بچم گرسنه بود و ناتوان برای سیر کردنش، چطور میشه درخواست‌های اولیه بچه ات را ببینی  و‌نتونی کاری کنی و زندگی شرافتمندانه داشته باشی؟ همسفر برای یک خواسته پرتقالی کلافه شد، اگر جای دیگران بود چکار میکرد؟

*همه جا یادداشت گذاشته امروز خرید پرتقال را فراموش نکنه 



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.