مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

کثافتخانه

سلام

امروز کارخانه بودن، یواش یواش می‌خوام برگردم خونه و خدا می‌دونه چقدر شرمنده همسفر و پسرکم هستم. چندماه اخر سال،  به طرز عجیبی حجم کار سنگینتر می شود و ایکاش فقط حجم کار بود. 

در شرکتی که کار میکنم، رقابت، زیرآب زدن و سایر موارد مشابه به طرز عجیبی زیاد است، یعنی گاهی چنان مات و مبهوت انگشت به دهان میشوم که آخه چرا، به چه قیمتی، به چی میخواهید برسید که اینگونه میکنید، به خداوندی خدا هیچ جوابی پیدا نمیکنم.  دقیقا چیزی شبیه به مملکت،انچنان  تشنه قدرت هستند عزیزان شرکت که هیچ چیز،مطلقا هیچ چیز نمیتونه متوقف کنه. 

همکار که فوت کرده بود، فرصتی پیش امد، دقایقی بالای قبر خالی بایستم. ته تهش را دیدم، ته همین زندگی را.

فعلا

نظرات 2 + ارسال نظر
مهتا یکشنبه 25 دی 1401 ساعت 11:42

واقعا ناراحت کننده س ، این همه چاپلوسی و پاچه خوار ی برای رسیدن به قدرت و پول بیشتر ..که چی بشه
تهش مرگه ولی اصولاً اونا به مرگ فکر نمیکنند

قدرت طلبی انتها نداره، ایکاش گرفتارش نباشیم

آ .غ پنج‌شنبه 22 دی 1401 ساعت 23:38

شما اگه تونستی شرکت یا سازمانی در ایران پیدا کنی که هنچین جوی درش حکمفرما نباشه من یه جایزه بهتون میدم...وقتی صاحبان قدرت پاچه خوار طالبند کوتوله ها هم به خیال خودشون راه میانبر را پیدا کردن و این میشه روزگار ما...کشور اجتماع همین مجموعه های کوچکه و البته که فساد و پاچه خواری در یک سیستم فاسد و از بالا به اون دیکته میشه

به طرز تهوع آوری همه چیزمان به همه چیزمان می آید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.