مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

انگشت کوچولوی پای من

سلام علیکم دوستان

حال و احوال شما؟خوبین؟ خوشین؟

من خوبم، یعنی بد نیستم ، کمی دردسر برای خودم درست کردم که الکی الکی گرفتار شدم.

خانه پدری بودم، پسرک روی میز صبحانه با ظرف عسل کشتی میگرفت، امدم ظرف عسل و زندکی نادر را نجات بدهم، نفهمیدم دیوار از کجا سبز شد، پایم کوبیده شده توی دیوار.

دقایقی بعد دعوای جزئی با همسفر داشتم، لج کردم، لنگ لنگان رانندگی کردم، بعد از ساعتی دیگه نتونستم کلاج را فشار بدم و با گردنی کج مجبور به تماس با همسفر شدم، هیچی دیگه الکی الکی انگشت کوچولوی پایم شکست.باورتون نمیشه یک انگشت کوچولو  چه بلایی سر آدم میاره. اگر می‌خواهید یک آدم عجول را بیچاره کنید، تحرک را از او بگیرید. داغون میشه، له میشه، می‌پوکه. الان من دقیقا همین حال را دارم. 

خلاصه که قدر انگشت کوچولوی خود را بدانید و عجله نکنید، چون یک جایی توی اوج بدو بدوهای کارتون، دنیا یادتون را میگیره، مهم‌نیست بهمن ماهه، اوج کاره، مهم نیست ممیزی دارید، خیلی کار دارید.

فعلا


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.