مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

گفتگوهایی که انجام نمیشه

سلام

یکی بیشترین موضوعاتی که من دلم میخواد در موردش با همسفر صحبت کنم و او حاضر نیست لحظه ای مکالمه را ادامه بده، نگرانیهای تمام نشدنی من در مورد شرایط پسرک در آینده و بیان حقیقت فرزندخواندگی و  غمهای احتمالی اوست، موضوعی که صرفا از دید همسفر چیزی مربوط به آینده هست و الان در موردش صحبت کردن فقط به دلیل شخصیت دائما مضطرب و بدبین من است.

خواسته رویاییم اینه که هرپست مرتبطی که در اینستاگرام ببینم، هرموضوعی در اینترنت بخوانم، هرفیلمی با این موضوع ببینم ، بتونم درموردش با او حرف بزنم، مثل همه موضوعات دیگه اما امکانش نیست.

یادمه سالها قبل که فیلم من ترانه ۱۵ سالم هست اومده بود، توی سالن چیلیک چیلیک اشک ریختم، کلی توبیخ شدم که چرا نمیتونم فیلم را فقط ببینم و همزمان پنداری نکنم، بعدها تجربه بدتری با فیلم لانتوری  اتفاق افتاد، یا فیلم‌های دیگه. اونها همه یک طور بودند اما موضوع پسرم  واقعا برام چالش شده، من دارم خفه میشم از حرف نزدن به خاطر ترسها و دلواپسی هام برای نیما.

*صحبت کردن در مورد آرزوی برآورده نشده ام، تجربه اتفاق نیفتاده ام با همسفر،  از تلخترین گفتگوهای انجام‌نگرفته ما است، شما تلاش کنید اینطور نباشید.

*یک موقعهایی فقط چند کلمه در مورد موضوعات دوست نداشتنی، میتونه جلوی خیلی اتفاق های دوست نداشتنی تر را بگیره.

فعلا

نظرات 6 + ارسال نظر
Pooya سه‌شنبه 9 شهریور 1400 ساعت 16:34

سلام
- اصل حرفتو گرفتم، حق داری و درست میگی، نیاز داری صحبت کنی تا کمی تخلیه بشی
- میدونم نیاز به توصیه نداری ، اما همه ما آدمها نیاز داریم بعضی چیزها گاها یادآداوری بشه بهمون لذا بنظرم سعی کن حال بچت و دوشتنیهای سن اکنونشو بیشتر ببری قطعا بعدا دلت واسه خیلی از این لحظات تنگ خواهد شد...
سعی کن از لحظات بکر خوشیها و فرصتهایی که بخاطر سن فعلی کودکتون دارین ( خیلی هاشو بعدا دیگه نخواهید داشت ) بیشتر حالشو ببرین مثلا کمی چلوندنش و یا تکرارهای طوطی وارشو، بازیها و کلام کودکانش، جمله بندیهای نانازشو، پاکی و صداقتشو و ....
بنظرم یه تصویر یا فیلم خوشکل ذهنی از آینده خانوادتون همیشه گوشه ذهنت باشه مثلا بیست سی ساله دیگه که همتون شادین و بچت همه چیزو میدونه و به شمای مادرش و پدرش افتخار میکنه و همچنان دلبند شماست و البته اونم اونوقت شما را عاشقانه دوست داره و گاها تکیه گاهتون هست و.....
خلاصه مرمرانه خانم باور کن بعدا زندگیت میشه همین افکار الانت پس خوشکل و خوشکلتر فکر کن و فیلم پرتکرار ذهنتو زیبا و زیباتر کن ، آفرین کارگردان خوب

ای " تو روح من" که همچنان پرحرفم :
ایام بکام غرغرو خانم

سلام، احوال شما؟
از این طرفها.
خیلی پیشنهاد خوبی هست. ممنون که گفتید

آزاده یکشنبه 7 شهریور 1400 ساعت 14:49

سلام
یک پادکستی هست به نام رادیو مرز و در یک اپیزود به نام فرزندخوانده با خانواده های که تجربه این موقعیت را دارند صحبت میکند , شاید براتون جالب باشد اگر گوش کنید.

سلام. خیلی ممنون از پیشنهادتون، حتما گوش میدم

سیما یکشنبه 7 شهریور 1400 ساعت 14:33

مریم خانم به آینده امیدوار باشید و نگرانی هاتون را به خدا بسپاریدش و مطمئن باشید که چندین سال بعد به این دلواپسی ها خندیتان می گیرد.
شاد و سلامت باشید

ممنون از لطفت عزیزم. منتظر اون خنده ها هستم

وینا چهارشنبه 3 شهریور 1400 ساعت 19:27

به نظرم کاملا حق داری که نگران این مسایل باشی ولی بهتر که با روانشناس مشاوره کنی راهکارهای اونا بهتره

سلام
با روانشناس در تماسم، اما گاهی آدم دلش حرف زدن با همراهش را لازم داره به خاطر دغدغه‌اش. حرف زدن برای کاهش استرس خودت هست نه برای پیدا کردن راه حل

آزاده چهارشنبه 3 شهریور 1400 ساعت 10:06

فک میکنم شما قبل از اینکه با خودتون کناربیاید و سنگاتون رو با خودتون وا بکنین اقدام به قبول سرپرستی پسرتون کردین دیگه بماند که حتما حرفای نگفته ی زیادی با همسرتون دارین
بنظرم نود درصد حرفایی رو که الان میخواید بزنین باید قبلا ،خیلی قبل از اومدن پسرک با خودتون و با همسرتون میزدین.و پرونده ش رو برا همیشه میبستین .الان دیگه تکرار این نگرانیها و دغدغه ها غیر از اینکه حال دلتون و رابطه تون رو خراب کنه که فایده ای نداره .یه مدت این نگرانیها رو بایگانی کنین واسه هر سه تاتون بهتره.

سلام.
یک بخشهایی از صحبت شما درسته و یک بخشهایی نه.‌یک سری نگرانیها و گفتگوها بعد از ورود فرزند پیش میاد. مثل خیلی پدر مادرهای زیستی که قبل از به دنیا اومدن فرزندشون یکسری اطلاعات تئوری دارند و وقتی توی بطن ماجرا قرار میگیرند، چالشهای سنگین‌تری پیدا میکنند و باید حلش کنند. یه جورایی قضیه شنیدن کی بود مانند دیدن.
همسفر آدم دنیای سکوت هست و البته من هم آدم حرف زدن و شنیدن.

beny20 دوشنبه 1 شهریور 1400 ساعت 22:01 http://beny20.blogsky.com

شما به نظرم
رو خودت بیشتر کار کن

واقعا آینده پسرت
مهمه
و خب هر پدر و مادری نگرانن

اما الان توی این سنی که داره
که من احساس کردم سنش کمه
واقعا این پسر
حالا نیاز به یه خانواده ی شاد داره

و این شادی
فقط وقتی به دست میاد
که روح و روان شما درست باشه

همه ی ما با لانتوری گریه کردیم
ولی یک گریه لحظه ای
و خیلی ساده

به نظرم شما مشکل اصلیت اینکه
غصه ی همچی رو میخوری
برا همچی ناراحت میشی

مثلا از همین امشب
ناراحتی برای صد ساله آینده
که شاید زلزله بیاد
و خونتون خراب شه

فاجعه ای بقرآن

زندگیتو کن آقا
این مسخره بازیاا چیه دیگه

چشم آقا، ممنون از توصیه تون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.