مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

خرداد پر حادثه

سلام به روی ماهتون

انشالا که از گرما و بی برقی و بی آبی و کرونا و ...خسته نشده باشید و هنوز توان زندگی کردن داشته باشید.

خرداد ماه عزیزرسیده و اینجانب خیلی زیاد به این ماه نازنین احساس تعلق خاطر و مالکیت دارم. یک جوری که مثلا انگار من نبودم خرداد هم نبود. اگه عزیزان زحمتکش یه لطفی میکردند و این انتخا.بات را از خرداد منتقل میکردند، دیگه هیچ ایرادی نداشت، البته یک مقدار هم از گرمایش کم کنند بهتر هم میشه.

امروز سوم خرداده و سالروز آزاد شدن خرمشهر عزیز

. به  تعداد سالهایی که  زندگیم از مادرم داستان امروز را شنیدم، آنقدر که تولد خودم را از امروز جدا نمیدونم.

ماه آخر بارداری مادر بوده، دلش  بادام میخواهد، با پدر در یکی از معدود خیابانهای شاهین شهر قدم میزده، پدر در یک پاکت کاغذی از قنادی بادام میخرد، بادام پوست نازک، از قنادی خارج نشده بودند که صدای جیغ شادمانه و فریادهای سرخوشانه میشنوند، هلهله میشود و خرمشهر آزاد می‌شود.

من در شکم مادر میچرخم و میرقصم و مادر اشک میریزد. با چادر نازک روی سرش اشکها را پاک میکند، خودش همیشه  میگوید باید جنوبی باشی و جنگزده باشی و تا بفهمی خرمشهر آزاد می‌شود یعنی چه.

۲۱روز بعد من به دنیا آمدم.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.