مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

صبح زودهای مادرانه

سلام

صبح زیبای بهمن ماهتون با این آسمون فوق العادش بخیر باشه انشالا

صبحی که با پسرک شروع بشه قطعا یه صبح فوق العادس فقط به دلایلی کمی چاشنی کمردرد داره.  فکرش را بکنید قبل از من بیدار شده، تمام وقت چسبیده به بغل من بوده، گرمای وجودش به پوستم خورده، صدای طپش قلبش را شنیدم، سرش توی شانه ام بوده و عشق به وجودم تزریق کرده و البته تو همین مدت و با همین حالت برای شرکت آماده شدم، شیشه شیر پسرک را شستم، زیتون برایش شستم تا اول صبحی میل کنه، نی نی هم از تلویزیون دیدیم، سگهای توی کوچه را تماشا کردیم، پوشک و لباس هم تعویض شده، توی بغل هم با یک آهنگ خیالی نانای کردیم و ماشالا الان مریم با یک کمر دردناک و البته حال شنگول توی سرویس نشسته، پسرک هم گریان توی بغل بابا مامانش را بدرقه کرده.

فعلا

نظرات 1 + ارسال نظر
نجمه چهارشنبه 29 بهمن 1399 ساعت 04:44

منم عاشق اینم که پسرم صبحا زود بیدار میشه.
با هم می رقصیم،اهنگ می خونیم، کلی مامان و پسری کیف میده.
خدا حفظشون کنه کاش فقط این قسمت گریه نبود. البته پسر من، میره مهد کودک

عزیزم انشالا حال دل خودت و پسرت همیشه خوب باشه.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.