مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام

نیمه شبتون  بخیر باشه

انشالا که شما خواب هستید و به دلایل مختلف بی خواب نشدید.

مدتیه که پسرک نیمه شب گریان و ترسیده بیدار میشه. همه آنچه به فکرمان رسیده برای بررسی دلیلش و حل مشکل چک کردیم و هنوز به جایی نرسیدیم.چنان گریه میکند و جیغ میزند که انگار زبانم لال چیزی نیشش زده باشد.نمیدونم کابوس  میبینه، از چیزی میترسه یا...

بدترین قسمت ماجرا چیه؟به هیچ وجه بغل من نمیاد و با شنیدن صدای من  بیشتر به بغل پدرش میره.آنقدر حس درماندگی و ناتوانی و بیهودگی دارم که خودم در اتاقی دیگر احمقانه نصف شب اشک میریزم و شیرجه میزنم تو افکار مزخرفم. ظاهرا خواسته نشدن من توسط مردان زندگیم از خصوصیات ثابت منه.

نظرات 3 + ارسال نظر
سهیلا سه‌شنبه 6 آبان 1399 ساعت 17:06 http://Nanehadi.blogsky.com

نگران نباش مامانی.بچه ها پدر رو نماد قدرت میدونن .براشون پدر آخر قوی بودن هست.پسر کوچک من همیشه به پدرش میچسبید.میگفت من از شکم بابام اومدم بیرون.ببین شکمش چه بزرگهولی وقتی مریض میشد میومد به من میچسبید.میگفت مامان پیشم بخوابه.به باباش میگفت تو میخوابی.مامان همش بیداره.راست میگفت.وقتی مریض بود میخوابیدم ولی حتی نفس هاشم میشمردم نکنه تبش بالا بره.همش دستم رو به پیشونی و پاش میذاشتم و چک میکردم.صبح بیدار میشد میگفت دیشب نذاشتی بخوابم.همش دست به پیشونیم زدی.اخم هم میکرد‌

ممنون از دلگرمیت . متاسفانه فرآیند مادر شدن من با کلی عذاب وجدان همراهه.هم از طرف خودم هم از طرف دیگران که راه براه تشدیدش میکنند.
بدونم حالش خوبه و مشکل جدی نداره، نگرانیم کم میشه، با حال خودمم کنار میام.

سرن جمعه 2 آبان 1399 ساعت 00:45

سلام عزیزم
خواب های بچه ها رو در وهله اول توی روزی که گذروندن باید جستجو کرد. مثلا اینکه اگه مهد میره دلیل رو اونجا بگردین که چیزی اذیت نمی کنه؟
گاهی هم دلیل روشنی پیدا نمیشه. مثلا پسر دختر دایی من و دو سه تا بچه دیگه توی فامیل و آشنا داشتیم که شب ها گریه می کردن و فقط کافی بود بیدارشدن می کردن از خواب و برشون می گردوندند به دنیای واقعی. یه کم آب و دوباره بغل و راه رفتن و لالا
اما بعد از مدتی تموم میشه خیالت راحت.
یه تیک دیگه پیدا میشه

سلام عزیزم.‌ممنون از نظرت. پسرک‌پرستار داره و تا جاییکه تحت کنترل من هست ارتباط خوبی با پرستارش هم داره اگر مورد خاصی هم باشه من متوجه نشدم.
مسئله اینه که خیلی از روزهایی هم که توی خونه پیش خودمون هم بوده کاملا، باز این اتفاق تکرار شده.
دنیای عجیبی دارند این فرشته ها.

عابر سه‌شنبه 29 مهر 1399 ساعت 16:04

خیلی خوبه که با باباش جورِ میگن رابطه خوب با پدر به دوران بلوغش کمک میکنه .

این بخش قضیه خیلی خوبه اما از مامانش فرار کردن توی خواب، بخش تلخ داستانه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.