سلام
صبح زیبای اردیبهشتیتون مبارک.
توی سرویس شرکت هستم و کمی خوابالو خیره بودم به جاده و آسمون باحال این منطقه که تو بعضی روزها فوق العاده زیبا میشه.دلم آهنگ خواست، به هوای قبلترها فقط پِلی کردم و منتظر آهنگ های خودم بودم که لالایی خرگوشه پخش شد، ته دلم ضعف رفت برای آهنگی که بارها و بارها شب گذشته پخش میشد و من خیره تو چشمهای پسرک بودم تا بخوابد.پسرک چشمهایش قفل در چشمهای من و البته دستهایش چسبیده به معبودش(شیشه شیرش).
الهی که حال دل خودتون و عزیزانتون خوش باشه.