مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام

صبح زیبای اول فرودین، در حالیکه هنوز زمین چرخش خودش را کامل نکرده و نفسهای کوتاهی از ۹۸ مونده مبارتون باشه.

خیلی کم پیش دقایقی قبل از تحویل سال، فرصت خلوت با خودم داشته باشم و امسال مثل خیلی از اولینهای دیگه که پیش اومده، این هم اتفاق اقتاد و عجب دلنشین است. مرور سال گذشته و امید به روزهای در پیش رو.

هرجور حساب کنم نه زبانم نه دلم میتواند لحظه لی بگوید، سال ۹۸ بروی و برنگردی و ...

مثل همه سالهای دیگه، مثل همه زندکی،  پر بوده از لحظات تلخ و شیرین و اعتراف میکنم خیلی دلچسبوارانه بخش شیرینش برای من پررنگتر بوده. زیباترین هدیه زندگیمون پا به آشیانه ما گذشت و همین کافیست تا ابد ۹۸ در ذهنم پررنگ و خوشرنگ شود. آنقدر با آمدن پسرکم‌اولینهای زیبا برایم پیش اومده که هرچقدر چشم ببندم و شکر گزار باشم کم هست.

دیروز ایمیلی داشتم از یکی از همکاراهای بلاد‌هیتلر، خیلی با مزه در مورد کار حرف زده و در انتها اشاره به کرونا و وضعیت ایران و آرزوی سلامتی برایم کرده بود. کرونای نازنین که نه تنها امسال مهمون خونه های ایران شده ، بلکه مهمون همه دنیا شده و بازی عجیب و غریبی با همه شروع کرده. از تلخیهایش همه گفتند، اجازه بدید من از حس خوبم به این ویروس کوچولوی شیطونک بگم.

حس عجیبی است که گرفتاری تا این حد جهانی و همگانی باشد، یک جورایی همه شبیه هم گرفتار شدند و مصداق بارز عزای عمومی عروسی هست. جایی مثل ایران مریم مشنگی به خاطر به هم خوردن سفر خانوادگی که چند ماه برنامه ریزی کرده بود ضد حال میخورد و غمگین میشود و مجبور است برای خواهرزاده های کوچولویش توضیح بدهد گاهی زندگی طبق برنامه های ما پیش نمی رود، جایی دیگر، خبر از احتمال جابجایی هزاران برنامه سالیانه و ورزشی و کنسرت و ... میشود.

برای اولینبار در زندگی متاهلی، در منزل خودمان هفت سین چیده ام و چقدر این همزمانی با وجود نیما را دوست دارم.

فکرش را بکنید، تا یک ماه پیش مقرمات سفر میچیدم و چنان برنامه ها به هم‌پیچید و متفاوت شد که الان در شگفت انگیزترین شکل ممکن در حال اسباب کشی هستم. ۹۸ چیزی زیباتر از این میتوانست برایم رو کند؟ در حال حاضر تنها کنج مرتب خانه تا قبل از بیدار شدن نیما، میز هفت سین است و گوشه گوشه خانه چیزی شبیه انفجار رخ داده.

برای اولینبار در زنگدگی سبزه ساخته ام و خیلی دلنشین زیبا شده.

برای اولینبار در زندگی اولین روز سال نو، سبزی پلو و ماهی آماده خواهم کرد و از طعمش البته بعدتر میگم.

روز و روزگارتون بهاری باشه، تن عزیزانتون سالم باشه و لبهاتون خندون.


نظرات 3 + ارسال نظر
سرن یکشنبه 3 فروردین 1399 ساعت 02:13 https://serendarsokoot.blogsky.com/

خدا رو شکر دلم آروم شد، که برای خانواده تو خوب بوده، الهی ۹۹ بهترم بشه، و خونه جدید بزر،تر و پرنورتر و پر امرژی تر باشه. به قول قدیمی ها چه خوش قدمه نیما مثل همه بچه ها

سرن جانم، الهی که خدای مهربون، برای هممون بهتر و بهتر بیاره.‌در مورد نیما جانم که وجودش، خودش، همه چیش عشقه و برکت.
عیدت مبارک بانو

پوران جمعه 1 فروردین 1399 ساعت 22:42

وااای مریم چه خوشگل مادری میکنی ، گوارای وجودت، سال نوت هم مبارک ، چه خوب که خوشحالی و با ما به اشتراک میزاری

ممنون از مهربونیت پوران جانم، راستش از مادری چیز زیادی نمیدونم، خیلی دلم میخواست بیشتر میخوندم و بهتر میدونستم، ولی توی مسیری افتادم که مجبور شدم به حس و حالم اعتماد کنم.
عیدت مبارک پوران جانم

فیروزه جمعه 1 فروردین 1399 ساعت 09:54

تمام آرزوهای خوب برایتان جاری باشد ...
منم نمی تونم بگم سال ۹۸ بری که برنگردی ...... سال گذشته هم تلخی داشته و هم شیرینی .... یادمان باشد همیشه مثبت نگر باشیم و تلخی ها را مرور نکنیم ..

ممنون از آرزوی قشنگتون.روزهای زندگیمون همیشه تلخی و شیرینی داره، الهی که بتونیم راحتتر قبولشون کنیم.
سال نو مبارکتون باشیم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.