مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام به روی ماهتون

آخرین هفته اسفند ماه و آخرین شنبه شروع شده، هوا یک‌نمه ابری هست و دلبری میکنه از حس خوبی میده، شکوفه های مسیر را که میبینم، احساس میکنم که چه خوب، چرخه طبیعت بی خیال کرونا و داستانهای نه چندان  قشنگ آدمها، مسیر خودش را میره، چه خوب که مثلا جوونه ها قرنطینه نمیشن  و میتونند بیان بیرون.

سبزه هایم جوانه زدند و هر روز نگاهشان میکنم تا شاید شادمانی از بودنشان را در چشمانم ببیند و زودتر بیرون بیان، فعلا امکان شریک شدن حس خوبم با پسرک نیز، قطعا با دیدن جوانه ها، با دست کوچکش حسابشان را خواهد رسید.


این خانه نشینی ها، در کنار سخت بودنش، حال و هوای جالبی داره ها، پشت بام‌میشود محل قدم زدن، بالکن کوچک خانه میشود محل چای خوری، ریز ریز بعضی کارها انجام میشود و البته آشپزی هم‌جای خودش را دارد.‌

حال و هوای شرکت هم‌در روزهای اخر جالب میشود، اسفند همه جوره اش زیباست، با قرنطینه و بدون آن.

*پسرک تونست هدیه پدر را چند ثانیه ای در دست نگهداره و تقدیمش کنه، قشنگ بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.