مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام

پسرک قدم برمیدارد، کج کج و تاتی تاتی، قدم برمیدارد و بر چشم من قدم میگذارد،دلم میلرزه از دیدن بزرگ شدنش، از شدت عشق و احساسی که بزرگ و بزرگتر میشه و نمیدونم به کجا میرسیم.

الهی الهی که دونه دونه عزیزانتون سالم باشند، در پناه خدای مهربون باشن.

نظرات 3 + ارسال نظر
پوران دوشنبه 5 اسفند 1398 ساعت 21:04

وااای مریم جان بعد از مدت ها امدم و خیلی خیلی خوشحالم از لذت و شادمانیت، همیشه خوشحال و سلامت باشی و از نیما کوچولو لذت ببری

ممنونم پوران عزیز، امیدوارم شما هم در کنار خانواده گلت، روزهایی پر از شادمانی و سلامت داشته باشی

سپیده یکشنبه 4 اسفند 1398 ساعت 14:36

ای جانم ، عشقم ، نازنینم در پناه خدا انشاالله

ممنون از لطفت سپیده‌جان

سرن شنبه 3 اسفند 1398 ساعت 23:16 https://serendarsokoot.blogsky.com/


چه حال خوشی، همیشگی باد

ممنون بانو .

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.