مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام

جوجه دقایقی هست که به خواب رفته و این کمر من توانسته دقایقی به زمین برسد و صاف شود. هردو زانوی پایم، از بس که چهارزانو دنبالش کرده ام سابیده شده و نمیدانم هودش چطورب حاضر هست که با این سبک راه رفتن، به گوشه کنار خونه سربکشه و زانوهایش داغان نشود.

آنقدر دوست دارم بیایم اینجا و کمی درد و دل کنم، منتها دستم که به گوشی میرسد، خواب به چشمهایم هجوم می آورد و چقدر که دلم تنگ‌شده برای مدل پیوسته اش.

فعلا

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.