مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

نیما

سلام

حدودا ۱۵ سال پیش بود که عاشق شدم، از آن مدلهای کاملا بی منطقش، هرچقدر طرف مقابل منطقی بود، اینجانب مست و ملنگ و بی عقل و هوش. بالا و پایین زباد داشتیم تو زندگی، چندین بار به دلایل جورواجور تا پای طلاق هم جلو رفتیم، به جرئت میتونم بگم که بیشتر وقتها خودم بودم که عامل درصد زیادی از مشکلات بودم و به دفعات کودکانه و احمقانه همسفرم را آزردم در عین اینکه به شدت عاشقش بودم .اینها را گفتم که بگم با مفهوم عشق ناآشنا نبودم اما ...اما چهار روزه که حسی را تو خودم تجربه کردم و رفتاری را از همسفر دیدم که شبیه هیچ چیز دیگه ای نیست.

ظاهر خونه خیلی عوض  شده و هیچ شباهتی با خونه هفته قبل نداره، رخت آویز خونه که هفته به هفته  خالی میموند، حالا هر روز پر میشه از لباسهای مینیاتوری، گوشه گوشه خونم پره از علائم حضور نوزاد، شیشه شیرش، پیش بندش، اسباب بازیهاش و...اما همه اینها در مقابل تغییر درونی ما ناچیزه. نمیدونم چقدر بیشتر از این میشد خواستش، میشد عاشقش بود، نمیدونم اگر در درونم رشد کرده بود و ماهها یک جسم بودیم چقدر بیشتر میخواستمش اما یه چیزی را خوب میدونم که قلبم و وجودم توان بیشتر از این خواستن را نداره.

نیمای من، عزیز دل من، پسر من چهار روزه که مهمان خانه شده و تعریف جدیدی از عشق تو خونه آورده.

الهی که دونه دونه آرزوهاتون برآورده بشه و دلتون شاد.

نظرات 7 + ارسال نظر
هدی دوشنبه 28 مرداد 1398 ساعت 08:19

سلام مرمری جونم خوبی عزیزم خیلی خوشحالم قدم نورسیده مبارک الهی شادباشی همیشه

سلام هدی جان. ممنون از لطفت
انشالا شما و عزیزانتون همیشه شاد و سلامت باشید

سپیده یکشنبه 13 مرداد 1398 ساعت 17:45

سلام
ای جانم مریم نازنینم تبریک میگم انشالله که نیما ی کوچولو برای همتون خوش قدم و خوش روزی باشه انشالله و‌در پناه خدا

ممنون از لطفت سپیده جان

رها یکشنبه 13 مرداد 1398 ساعت 15:01

سلام
اتفاقی ازینجا گذشتم
چقدررررر خوشحالم ازین خبر ازینکه یه نوزاد به زندگی تون دعوت کردین تا زندگی دو نفره و عاشقانتون رو در یه دنیای عجیب و لذت بخش با یه عضو هیجان انگیز ادامه بدین
من هم چند ماهی هس که بی بی دار شدم
بسیار سخت و بسیار لذت بخش
از هر لحظش لذت ببر دوست خوبم که سرعت عجیبی میگیره زندگیتون و خیلی زود زود میگذره

سلام
ممنون از لطفتون به ما و نیما.انشالا که بی بی شما هم سالم باشه و شادمان.
جدی جدی که سخت و زیباش کنار هم جمع شده

زهرا یکشنبه 13 مرداد 1398 ساعت 09:59

سلام مامان مهربون.خوش اومده نیمای نازت.
الهی دلتون شاد باشه و پسرتون سلامت.الهی خوش باشید

سلام. ممنون از لطف شما، خداوند مهربون نگهدار عزیزان شما باشه

نجمه شنبه 12 مرداد 1398 ساعت 20:36

تبریک می گم عزیزم
واقعا آدم بعد اینکه والد میشه،فرق می کنه.
خیلی زود همه این روزها می گذرم و آدم متعجب می که این همون نوزاد کوچولو بود!؟!
ببوسید روی ماه نیما خان رو

ممنون از لطف و مهربونی شما.
این والد شدن لایه های درونی ادم را میاره رو.

سهیلا شنبه 12 مرداد 1398 ساعت 20:32 http://Nanehadi.blogsky.com

مبارکه.خدا رو شکر.

ممنون از شما سهیلاجان

بنفشه شنبه 12 مرداد 1398 ساعت 19:52

خیلی برات خوشحالم... خیییییلی براتون ، هر سه نفر تون، خوشحالم
امیدوارم خونوادهٔ زیبات شاد و سلامت و پایدار باشه

ممنون از لطفت بنفشه نازنین، خدای مهربون مواظب عزیزان شما باشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.