مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

نیما

سلام

توی سیاهترین چشمهای دنیا غرق شدم، تو بغلم ظریفترین موجودی که میشناختم قرار گرفت، یکی گیجترین و سختترین و خاصترین لحظات زندگیم شکل گرفت. نیمای من، تو بغلم قرار گرفت.

*فکر میکردم روزی که قراره برای اولینبار ببینمش، کلی از قبل خودمو آماده  میکنم، ذهنم را، روحم را، نگاهم را و البته سرو وضع و لباسم را. در ناگهانی ترین حالت ممکن دیدمش، توی یکی از روزهای بدو بدو، بدون امادگی روحم، ذهنم، ظاهرم.

نظرات 9 + ارسال نظر
میترا دوشنبه 7 مرداد 1398 ساعت 12:03

بهترینها روزها و اتفاقات واسه شما و همسر و پسر عزیزتون انشالله آرزو میکنم همیشه کنار هم خوش و خرم و سلامت باشید

ممنون از لطفتون. انشالا که خدای مهربون مواظب شما و عزیزانتون باشه

هدی دوشنبه 7 مرداد 1398 ساعت 08:38

سلام مرمری جون انشالله بخوشحالی باشه مبارکتون باشه

مهرناز یکشنبه 6 مرداد 1398 ساعت 21:07

مریم جون،خیلی تبریک می گویم.قطعا نیما خیلی خوشبخت که شماها را دارد.

ممنون از لطف شما، امیدوارم حس خودش هم در آینده این باشه

سهیلا شنبه 5 مرداد 1398 ساعت 22:30 http://Nanehadi.blogsky.com

مبارک باشه.مادر شدن همیشه یهویی هست.

ممنون، از اون یهوییهای خاص هم هست

زهرا شنبه 5 مرداد 1398 ساعت 10:56

بهت تبریک میگم.هرچند برای کنار اومدن باهاش نیاز به فرصت دارای.مامان مریم قوی مییشی

ممنون از لطفتون. ممنون از امیدواریتون

نازنین شنبه 5 مرداد 1398 ساعت 09:55

مریم عزیز
قدم گل پسرت مبارک باشه ، الهی همیشه در کنار هم تنتون سلامت ، دلتون شاد و لبتون خندون باشه .

ممنون از لطف شما. امیدوارم لحظه های زندگی شما هم پر باشه از اتفاقهای توب

مریم دخترلر جمعه 4 مرداد 1398 ساعت 20:05

بهت تبریک میگم مریم جون ایشالا بهترین لحظات مادر و پسری رو در کنار هم داشته باشید منم دوتا پسر دارم و همسن شمام مادر بودن فقط بدنیا اوردن نیست دعا می کنم مهرمادری در تمام وجودت جاری بشه

ممنون از تبریکتون
انشالا که خدای مهربون مواظب شما و پسرهای گلت باشه

Mahna جمعه 4 مرداد 1398 ساعت 19:57

سلام مریم جان
چند سال هست که خواننده خاموش اینجا هستم ولی الان نتونستم ساکت بمونم هر چند همیشه به یادتونم و خیلی وقتا براتون از صمیم قلب دعا کردم، خیلی خوشحالم خیلی، اصلا باورم نمیشه بالاخره نیمای عزیز رو درآغوش کشیدید و مادر شدید. مبارکتون باشه

سلام خاموش جان
ممنون از لطفتون.‌امیدوارم زندگی شما هم پر باشه از لحظه های خوب

سپیده پنج‌شنبه 3 مرداد 1398 ساعت 13:28

خدایا هر انچه از عشق و محبت مادری هست رو تو دل مریمون جاری کن که انشالله زندگی سرشار از عشق ، شادی ، محبت و سلامتی در کنار همدیگر در پیش داشته باشند.

ممنون از لطف و ارزوی خوبتون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.