مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام شبتون خوش باشه الهی

من معمولا روزهای کاری یه چیزی بین ۳۰ تا ۴۰ ایمیل میگیرم. روزهای غیر کاری هم با توجه به زمان آزاد شده مدیران ارشد، یه ده تایی ایمیل میگیرم. ایمیل شرکت روی گوشیم هم نصب شده و دینگ و دینگ یه چراغ آبی گوشه گوشیم روشن میشه و خبر میده که ایمیل جدید رسیده. امروز از صبح منتظر به ایمیل مهم برای خودم بودم. چشمم به صفحه لب تاپ و گوشه گوشیم خشک شد اما این ورپریده نیامد که نیامد. یعنی امروز برای اینکه حال من جابیاید،حتی یک ایمیل هم نداشتم و کفرم درآمد.

خلاصه که چشمم خشک شد.

*خیلی سال قبل کار اشتباهی انجام دادم، از بیخ و بُن اشتباه. میدونستم اشتباهه اما یک لجبازی عمیقی میگفت ادامه بده، در کنار لجبازی، حس و جانی هم برای تغییر مسیر نبود. زده بودم روی موج بی خیالی و هرچه باداباد توی سرم میچرخید. چند سال گذشته، اشتباهه خود خواسته و نخواسته دیگه انجام نشد. مدتیه سیگنالهای عذاب وجدانی میگیرم، مدل به مدل شبیه آن غلط را میبینم و عواقبش و عوارضش و ....اوف.

جالبه، خیلی خیلی جالبه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.