مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است


سلام

مجددا توی یک جلسه طولانی هستم. خدا را شکر شرحه شرحه کردن من دقایقی هست که به پایان رسیده . در حال حاضر بسیار گرسنه شدم و تنها خوراکی روی میز بیسکوییتهای خشک و بسیار بدمزه هست که حتی با زور چای هم پایین نرفت. تازه بوی خیلی بدی هم داره(من اسانس توت فرنگی اصلا دوست ندارم).

صندلیم جای بدی قرار گرفته و امکان خروجم از سالن نیست و مشکل wcهم وجود داره. خدا هیچ بنی بشری را تو شرایط اینچنینی قرار ندهد الهی.

*حواستون هست چهارشنبه زیبا رسیده؟ به لطف یکی از مدیران گل انشالا فردا به کارخانه نمیام و سنگر خانواده را حفظ میکنم. انشالا یک روزی روی ماه این مدیر جان را میبوسم. فردا قراره دوچرخه سواری توپ داشته باشیم و ۲۴ ساعت خام گیاه خواری. ببینیم چطور پیش میره، انشالا روتینش کنیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.