مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

بلاخره سلام به روی ماهتون

اینجانب بعد از یک‌عالمه روز بی نت بودن (دقیقا از همان روزی که  آخرین مرتبه اینجا نوشتم) بلاخره امروز صبح نت دار شدم، به جان خودم رسما سرویس شدم از منگیت، وبلاگ بازی و اینستا بازی و این قرطی گریها به کنار، رسما تمام کار و بار زندگیمان فلج شده بود. خواستیم برویم سینما، نه میتوانستیم فیلمها را چک کنیم نه سانسها، خواستیم بلیطهای قطار چک کنیم، خواستیم با والدینمان، با برادر جانمان حرف بزنیم نشد، زبان خواندن، اخبار دیدن و...، به طور کلی ۹۰درصد کارهای خانه ما به حالت اغما رفته بود و من یکی فاصله کمی تا دیوانگی یافتم.الحمدالله سرکار هم که فرصت سرخواراندن پیدا نمیشود چه برسد به انجام کارهای ذکر شده، خلاصه که روزگاری داشتیم، ندیدنی. امروز که بلاخره چراغهای مودم روشن شد، از خوشی فلج شدم، چهار ساعت، دقیقا از ۱۱تا ساعت ۳بعد از ظهر با برادرک حرف زدم و عشق کردم بعد از مدتها(خواهرشوهرانه:همسر برادرک هم نبود و لذتی داشت این حرفیدن بدون سانسور و با فراغ باااااال).

دلم پر میزند بیایم به خانه هایتان و بفهمم چه خبر است، انشالا اگر برسم.

*شرط بازی امروز را به پدر جان باختم، لحظه های آخر نزدیک به برد بودم،‌ولی...پرسپولیس، تو روحت...

*

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم شنبه 27 شهریور 1395 ساعت 17:09

واقعا دیگه بدون نت زندگی سخته
شرط بازی دیروز رو من بردم

سخت میشه اما گاهی بدک نیست.
ما که باختیم، نوش جانتان شما.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.