مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

بازهم تعطیلات آخر هفته


سلااااام، این کش آمدن سلام به خاطر خمیازه ای است  که امروز برای رضای خدا دقایقی هم منرا رها نکرده، دهانم خسته شد اینقدر عمیق باز شد و بسته شد.جایتان خالی مجددا این تعطیلات را در جوار خانه پدری گذراندم، از آنجا که هفته کمی نه چندان دلچسب گذشته بود این هفته زبان را در دهان سفت و سخت نگهداشتم که دوباره شر به پا نشود و با یک خروار عذاب وجدان به خانه برنگردم، کمی هم موفق بودم، البته فقط کمی. جایتان مجددا خالی راه دوساعته را هم دیشب چهار ساعته به خانه برگشتیم و دلم میخواست گریه کنم از این همه ترافیک، آخه دورتان بگردم من سرم به سنگ خورده هرهفته مجبورم برم خانه پدری ساعت بزنم و برگردم، شماها کجا میروید تو این تعطیلات، بنشینید تو خونه خودتون راحت، فیلم ببیبنید، کتاب بخونید، چیه هی توی جاده  راه می افتین با این رانندگبهای داغون.

از برکتهای چند ساعت توی ماشین نشستن در کنار همسفر، حرف زدن بود، حرف که میگویم یعنی حرفها. خوب راستش به نتیجه ای نرسیدم، توی یک چرخه داغونی افتادم که هیچ تصمیمی نمیتونم بگیرم، از هرطرف میرم حال ندارم برمیگردم و خوب نتیجه میشه اینکه هی در راه رفت و برگشت باشی بی نتیجه.انشالا در اولین فرصتی که بعدش چند ساعت وقت برای میگرن کوفتی و خوابیدن  داشتم میام اینجا، میگم چه مرگمه.

*آنقدر دلم که انقلاب گردی و کتاب خریدن فراوان میبخواد که حد ندارد، اما نگاهم که به کتابهای نخوانده میافتد، گوش دلم را میپیچانم که شما خیلی بی.جا میکنی میخواهی خرید کنی.
**کلا این دل ما گاهی عجیب سربه هوا میشود، هیچ چیزی هم نمیفهمد، آنقدر خر میشود که حد ندارد و ای وای که من چقدر این خر وجودم  گهگاهی را دوست دارم.



نظرات 3 + ارسال نظر
مگهان دوشنبه 23 آذر 1394 ساعت 19:01 http://meghan.blogsky.com

اگه دو تاشونو خوندی مریمی به خودت جایزه کتاب نو بده!
منم با همین فرمون دارم میرم جلو، مطمین باش یه روزی فرصت خوندنشون دست میده عذاب وجدان را کنار بگذار و یک روز از طرف من هم برو انقلاب گردی و بین کتاب ها عشق کن به حال خوب بعدش می ارزه؛)

والا به دلیل همان خمیازه کذایی که ذکر خیرش در پست بود، شما بگو‌دو صفحه اگر به سه برسه من جایزه میدم به خودم، لامصب فعلا مثل قرص خواب عمل میکنه، انشالا در اولین فرصت حتما به حای تو هم انقلاب گردی و کتاب نگاه کنی میرم.

پویا دوشنبه 23 آذر 1394 ساعت 14:39

سلام...
و چقدر من انشا و نحوه نگارش به قول خودتان مشنگانه را دوست دارم. کلا صراحت کلام و لهجتون مثل همیشه مسحور کنندس.
بگذریم امیدوارم وقتی برمیگردی و این کامنتو میخونین اون سردرد و ناراحتی و سردرگمی که ازش صحبت کردین دیگه توی وجود مهربونو همیشه غرغروتون نباشه.الهی امین.

سلام...
شما لطف داری به مشنگانه های من، قابل شمارا نداره.
الان بالای پیک سینوسی هستم، توپ توپ، تازه از یک پیک عبور کردم،فعلا خوبم تا بعد چه پیش بیاد.

په پو دوشنبه 23 آذر 1394 ساعت 11:42 http:/http://aski-ewin.blogsky.com

بر آن شدم پستی در این خصوص بنویسم...

انشالا من هم فرصت میکنم پستتان را بخوانم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.