مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

هذیانهای شبانه

از تاکسی پیاده میشم، راننده خیلی راحت بی خیال برگرداندن اندک مبلغ باقی مانده میشه، سوار اتوبوس میشم با تصمیم خودش پول را بر نمیگردونه، میوه میخرم، خیلی راحت کمتر از وزن اعلام شده توی پلاستیک قرار میده، آرایشگاه میری پول رنگ موی ایتالیایی و آلمانی میدهی،از تو آینه مدل به مدل رنگ آتوسا میبینی که تو ظرف خالی میکنه،ماشین را میبری تعمیر، هرجور بخواد قطعه را عوض میکنه وتوپول قطعه اصل میدهی وقطعه ساخت ناکجاآباد به ماشینت میبندند، از گرم نان کم میشه، از‌وزن شیر ، از هرچه که بشه کم میشه. 

توی اداره میری تا شیرینی نگیره، محاله کارت انجام بشه، تو بیمارستان میری هرجور حق وحقوقت زیرپاگذاشته میشه، تو کارخانه میبینی خیلی راحت تاریخ انقضاگذشته ها بی آنکه کاهش قیمتی داشته باشند ، با تغییر تاریخ به عنوان تازه تولید شده دست ملت داده میشه، آنوقت، بر هفت جدو آباد بابک زنجانی لعنت میفرستیم که چنین ثروتی داشته ، از اختلاس خدا میلیاردی مینالیم و بی برکت بودن روزی و زندگی مالیمان را برگردن مثلا  مفسدان اقتصادی می اندازیم و از زندان رفتن فلان پسر آن آقا خوشحال میشیم و با ژست همه چیزدان میگیم، حقشونه، فلان فلان شده ها، چقدر از مردم میدزدندودر جواب تو که میگویی نوش جانشان، آنها آنقدر توانستند، بردند، شما اندازه همینها که بالا نوشتم میتوانی ببری و میبری، میخواهند تو راپاره پاره کنند ومیگویند، فلان کاره خانم،دزد خودت هستی وهمه کس و کارت.

من، من دزدم؟ 

** 

 همسفرم نیمه شب از خواب پریده وگیج و منگ دوروبر را نگاه میکنه، آرامش میکنم و میخواهم بگوید چه خوابی دیده که اینقدر پریشان

 شده ،توهمون خواب و بیداری میگه ، بگم ناراحت نمیشی؟ خیالش را راحت میکنم و میشنوم که میگه، خواب پسرکی را دیده که فرزند ما بوده وبسیار شبیه من بوده و او ...

سالهای سال آنکه آرام کرده و آرامبخش بوده، همسفر بوده و من اصلا فراموش کرده بودم،که ممکن است لحظه ای،ثانیه ای ،او‌کم بیاورد و او آرامش بخواهد و  من بخواهم بگویم که آرام باش عزیز دلم،اصلا فراموش کرده بودم که ممکن است او هم حس تلخی داشته باشدو اصلاممکن است او هم رویا ببیند و...

بی خیال

نظرات 4 + ارسال نظر
سپیده مشهدی دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 15:20

دزد بگیر فرار کرد
عشق منو شکار کرد(آهنگ سوزان روشن)

میدونم که مامان میشی...میدونمممممممممممممممم
الان فقط دغدغم اینه اسم کوچولو باید سپیده باشه هاااااااااااااااااا

سپیده جان دلبندم، اگر روزی روزگاری فرزندی در کار بود، حتما پسر خواهد بود،

اف دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 10:57

تازه می خوام پاراگراف اولتو کپی کنم بفرستم همه جا! دوست دارم
لدفن اجازه بدههههههههه!

در مورد قست دوم هم معمولا وقتی خودمون از یه داستانی خیلی آزار می بینیم ، حس می کنیم دیگران نباید ناراحت باشن یا اگر هستن نباید به روی خودشون بیارن، چون ما ناراحتیم!!
این خاصیت آدمیزاده

من خیلی به فکرتم مرمرانه ی من
ینی همیشه توی آرزوهای خوب و انرژی های مثبتی که برای کائنات می فرستم ، این قضیه هم هست..
می دونم درست می شه

پاراگراف اول به همراه هر تغییر و تصرف را به هرکجا دوست داری بفرست، اگر ذره ای این مسئله کم بشه، من هم خوشحال میشم.
از انرژیهای خوبت ممنون، دارم سعی میکنم بتونم از درگیریه فکرم بنویسم، شاید کمی ذهنم مرتب بشه و بتونم تصمیم بگیرم.

امیر دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 00:34

خیلی خوب گفتید همه از هم میدزدن و بعد داد می زنن دزد دزد!!

دوست ندارم بگم همه، ولی واقعا خیلی ها تا جایی که توان دارند، اینکار را میکنند.

خانم توت فرنگی یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 23:33 http://pasazvesal.blogsky.com

بله هرکس به اندازه ی وسعش می دزده!
خوان گسترده ای به راهه تو مملکتمون. صدالبته که برای عده ای فقط!
بقیه باید نگاه کنن. یا فهمیده اند یا نفهمیده اند! در هر دو صورت جز نگاه کردن کاری ازشون ساخته نیست!

شاید اون مقدارهای زیاد زیادش، فقط برای یک عده ای باشه، اما متاسفانه یک رفتار و فرهنگ غلطی جاافتاده که هرکسب هرچقدر میتونه، از هرجایی به فکر خودش باشه، وگرنه حتما سرش کلاهرفته.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.