مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

دردسرهای یک همسر

دوستان سلام وصبح بخیر،

قبل از هرچیز یک غر وبلاگی بزنم، تا ما اینجا مهاجرت کردیم و اومدیم کمی به رنگ وروی اینجا عادت کنیم، اینجا تغییر دکور داد و مدل عوض کرد، یعنی گیج میزنمااااا اساسی.

*این همسفر بنده، هر موقع پای خرید چیزی برای من باشه، هرطور شده کار منرا راه میندازه و از زمین و زمان بهانه میاره که باید این خرید زودتر انجام بشه، اما خدا نکنه پای خرید کردن واسه خودش وسط باشه، پدر منرا درمیاره تا یک چیزی بخره، دیگه کار به جنگ و جدل فیزیکی میرسه تا بتونم توجیحش کنم که پسررررررررررررررم اینقدر منرا دق نده، اینرا لازم داری بگیر  اما کو گو شنوا؟

یک نمونه اش پاسپورت، بله پاسپورت. پارسال من برای یک کار فورس مجبور شدم که پاسپورتم را بگیرم، به دلایل شرایط خاص مالی کمی تهیه همان پول اندک پاسپورت سخت بود اما ایشان هرطور بود کار را پیش برد و پاسپورت تهیه شد و البته به محض تهیه آن، ضرورت تهیه اش هم از بین رفت.از خود پارسال من دارم  جز جز میکنم که بیا برو پاست را بگیر، لازم میشه، هی پشت گوش انداخت، متاسفانه من هم نمیتوانم  برای پاس ایشان اقدام کنم وگرنه خودم کار را تمام میکردم، انقدر نگرفت تا الان، مجددا کار فورسی پیش امده که هر دو پاس لازم داریم ولی ایشان ندارند، باور میکنید یک هفته است به هرچه اداره پست و دفتر +110 هست سر زده پوشه تمام کرده اند و هنوز نیاورده اند؟

*به دنبال گم شدن گوشیه ایشان،  خودم را کشتم بیا برو گوشی بگیر، مجددا کو گوش شنوا؟ گوشیه نوکیا 1100 خود را بکار انداخته و هنوز امیدوار است گوشیش پیدا میشه. باطریه گوشیه قدیمی هم ایراد دارد و زود خاموش میشود و فقط تصور کنید چه حرصی میخورم من وقتی کارش دارم وگوشی خاموش شده. نمیتونم خودم هم براش گوشی بگیرم چون ادا اصولش زیاده وبه دلیل نرم افزارهای زیادی که روی گوشیش نصب میکنه لازمه خودش حتما بگه چی میخواد. مجبور شدم با هزار کلک سیمکارتش را روی گوشیه خودم بندازم وسیمکارت خودم را روی تبلت بگذارم تا حداقل  ببینه من بی گوشی هسنم و مجبور بشه گوشی بگیره  و البته که پوشت من کنده شده با این تبلت، معمولا  توی کارخانه در حال چرخشم و همراهی تبلت سخت است و درصورتیکه همراهم باشد هم تا پیدا شدن هندزفری از توی جیب شلوغ پلوغم برای حرف زدن دیگه تلفن قطع شده و البته کنار گوش گرفتن تبلت برا ی صحبت کردن هم کمی تا قسمتی جوکه. حالا توی خیابان ومکانهای عمومی و ...را تصور کنید که چی میشود.خلاصه که فعلا من بی گوشی شدم عملا و  بساطی دارم تا ایشان بلاخره تصمیم به خرید بگیرند.

*میدونید چی میتوونه حال آدم را اول صبح شادمان کنه؟ بیایی توی اتاقت و ببینی یک بسته رشته خوشکار نازنین که دوست داری سوغات همکارت هست از ولایت سرسبز شمال و تو هی یک لیوان بزرگ چای را درکنار رشته های آماده شده تصور کنی و اینگونه روزه داری کنی، شکمو هم  هستم، اشکالی نداره.


نظرات 6 + ارسال نظر
طرلان دوشنبه 22 تیر 1394 ساعت 16:29

سلام مریم گلی جان...اخ اخ انگار این خصلت بی اهمیتی مردا به خودشون اپیدمی هست...کیانم دقیقا همینه آدمو دق مرگ می‌فرماید تا یه چیزی برای خودش بخره یعنی لباس و کفش و کلا هرچیزی باید تو تنش بپوسه تا بفهمه یه چیزی لازم داره اما اگه من. فقط حرف چیزیو بزنم از زمین و زمان پول جور میکنه طفلی...خب شوهرت عاشقته دیگه البته این تفسیر کیان از عشقه ها و الا که تفسیر من یکی از راههای دق دادنه.... رشته خوشکآرم نوش جونت.. حست وقتیاومدی دیدی درک میکنم...خیلی میچسبه

سلام‌به روی ماهت، والا من با همون تفسیر تو‌بیشتر موافقم، دقیقا یک راهه دق دادنه، ممنون، رشته خوشکاره خیلی چسبید، جای دوستان خالی.

UL, دوشنبه 22 تیر 1394 ساعت 12:10

بچه های مِشد همشون اینجورین

یعنی همشون آدمو دق میدن؟ شما هم ؟

بانو سرن دوشنبه 22 تیر 1394 ساعت 05:11 http://serendarsokoot.blogsky.com/

رشته خشکار نوش جانتون شده الان دیگه.
یادش بخیر تا دو سه سال پیش زندایی جان مان موادش رو وی آی پی درست می کردن می دادن بیرون برامون بپیچه بعد می فرستاد

جات خالی عزیزم، عالی بود با چای. البته اینها را دوستی فرستاده بود و من فقط سرخ کردم.

اف یکشنبه 21 تیر 1394 ساعت 16:02

ای وای از این مردها
همشون اینجورین مرمر :|

ببین من دلم خوشکار می خواد
اصلا هیچ تصوری ندارم چه مزه ای می تونه داشته باشه!!!!

گاهی به همسفر میگم حس آنهایی که ازدواج همجنس دارند را درک میکنم، میخوان گیر شماها نیفتن،
الهی بگردم، شرمنده الان دم دستت نیست، شمال این روزها زیاد داره، یک سرچ میزنم عکسش را برات میفرستم

فری مآ یکشنبه 21 تیر 1394 ساعت 10:39 http://godsblessing.ir

اصلن به نظرت مردها برای سلامتی واجب نیستند؟اگر نبودن ک ما از خوشی سکته می کردیم :))))
فعلا ک گوشی ات دستشونه، نظرت چیه برای خودت یک گوشی نو بخری ؟

کلا خودشون عامل سکته هستند، در مورد گوشی خریدن هم آنکه من میخواهم:money no money

رویا یکشنبه 21 تیر 1394 ساعت 09:31 http://khoshbakhti1393.blogsky.com

سلام مریم جان رشته خوشکار هم نوش جونت ایشالا زود افطار بشه.

ممنون عزیزم، جای شما را هم خالی میکنم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.