مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

How was your weekend?

سلام به روی ماه همگی

الان اگر من بگم از دیشب دارم شبها را میشمارم که چقدر تا سه شنبه وشب تعطیلی مونده خیلی زشته؟ خدا وکیلی خیلی ضایعه؟ نه والا.

پنجشنبه صبح همسفر خون مریم را توشیشه کرد که باید بیایی و عینک بخری، حالا هرچی من میگم آقا، حاج آقا جان مادرت کوتاه بیا بزار برای بعد از ماه رمضون، وقتی هوا خنک شد،من الان تو این هوا بیام بیرون میمیرم، گوش ایشان نشنید که نشنید و مرغشان سفت و سخت یک پا ایستاد. باور بفرمایید از پشت پلکهای چشمم هم جریان آب راه افتاده بود، پیش چشم پزشکی هم رفتیم که واویلا... خودش نمیتونست راه بره، چطوری برای چشم من تعیین نمره کرد خدا میداند، منتها از ترس اینکه همسفر بخواهد تو اون هوا منرا جای دیگری ببرد صدایم درنیامد و اولین عینکی هم که دیدم پسندیدم و وووووای که چقدر عینک گران است، ای خدا. یک آب بازی چقدر برای من  گران افتاد. همسفر جان در راه برگشت فرمودند که فکر نکن نفهمیدم که خرید را چطوری پیچاندی، تو وقتی گرمت میشه تبدیل به یک ...وحشی میشوی.حالا شما هر چی دوست دارید به جای این ... بگذارید، مثلا پروانه، آهو، طاووس یا...

پنجشنبه شب بلاخره عصر یخبندان را دیدم، به یاد شبهای جشنواره؛ همان مسیرها و همان سالن همه چی همانطور فقط هوا، جهنم بود حتی در ساعت یک نیمه شب و البته وااااای که چقدر شلوغ بود و وای که چقدر این مسیر منرا به هپروت میبرد،به جاهای ممنوعه،..بیخیال

 اما جمعه، اگر کم بگویم جمعه تا دو بعد از ظهر خوابیدم، به زور باروی همسفر بیدار شدم و دوباره ساعت چهار خوابیدم تا هشت و دوباره از نه و نیم خوابیدم تا دو نیمه شب آیا جای تعجب داره؟؟؟نه. پس چرا همسفر نگران معتاد  شدنه منه؟ احتمالا از اثرات دیدن عصر یخبندانه و  توهم همسر معتاد داشتن.

*ذوستان اگر کسی فیلم عصر یخبندان را دیده خوشحال میشم نظرش را بدونم، من گیجم از این فیلم، از این همه تلخی حالم بد میشه در حالیکه نمیتونم بگم سیاه نمایی داره، چون شبیهش را هم زیاد دیدم، حتی گاهی تو خودم.


نظرات 8 + ارسال نظر
سپیده مشهدی یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت 00:54

من قبلا هم بهت گفتم....من از طرف خانواده شوهرت به این وبلاگ ماموریت دارم...حالا هی شوخی بگیر...
پی نوشت:
گرمههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

آخه آدم با خونواده شوهر شوخی میکنه؟؟؟
با پی نوشتت شدیدا موافقم، خیلی گرمهههههههههههههه

سپیده مشهدی شنبه 13 تیر 1394 ساعت 16:46

مریم...افروز
به منم بگین چی شده؟چه خطری داره ما رو تهدید میکنه؟من تحمل شنیدنش رو دارم
(آیکون عدم رعایت احترام به حریم کامنت بقیه)

دروددددددددددددددد به مریمک

پی نوشت:مریمک , گلی وحشی کم یاب و زیبایی هست که در مناطق خاص میروید

سلام دخترم، چه خوب که دوباره اومدی، دوباره پیدات شد، این پسوند کنار اسمت را که میبینم حس میکنم خاندان همسفر جلوم قد کشیدن.
خطر؟؟؟کی، کجا، چطور. عزیزم، اون یک شوخیه بیمزه بین من و افروز بود وگرنه همه چیز گل و بلبل و عالی.
این مریمک احتمالا در اطراف مشهد نمیروید؟ فکر کنم باید همسفر راذباذاین گل آشنا کنم تا درمواقع ضروری که هم میخواد مودب باشه هم از دست من عصبانیه، منرا مریمک صدا کنه.

Afi the new born! :D شنبه 13 تیر 1394 ساعت 14:18

اوضاع خیلی خرابه مریم
خیلی

خطر هم درِ گوش هممون رژه میره

این خرابیه خیلی درد داره، آدم هنگ میکنه از دیدن این همه پلیدی.

Afi the new born! :D شنبه 13 تیر 1394 ساعت 13:22

عینکت مبارک عزیزکم
مرمر عصر یخبندان رو مامان اینا دیدن
می گه سی بار دیگه بریم کمه!

می خوام ببینمش
اتفاقا مامان میگفت اصلا فیلم گیجی نیست و مثه جدیدا که مد شده ته ِ فیلم و میذارن رو هوا نیست!!

ممنون عزیزم، من از نظر اتفاقهای فیلم میگم گیجم نه ساخت فیلم، دقیقا همسفر هم از اینکه پایانش باز نبود خوشش اومده بود، منظرم از گیجی کاهش اخلاقه افروز، برام سواله چرا مملکتی که همیشه توش مذهب بوده، همیشه مردمش ادعای دینداری داشتند، چرا با این سرعت رو به قهقرا میره، این همه گند و کثافت را نمیتونم هضم کنم و متاسفانه میدونم اینها فقط سیاهنماییه سینمایی نیست و بسیار در سطح شدیدتر هم وجود داره.

هدی32 شنبه 13 تیر 1394 ساعت 13:04

سلام مرمری جونم خوبی جیگرو
من طاقت ندارم بشمارم روز سه شنبه مرخصی میگیرم وصل بشه تعطیلیها بهم خداکنه ریس بزرگ موافقت کنند
عینک مبارک بادا مبارک بادا
عصر یخبندان ندیدمممممممم
بوس هزارتا

سلام به روی ماهت عزیزم.
والا من نذر دارم همینجوری هی بیام سرکار، کار خوبی میکنی مرخصی میگیری.انشالا قبول میکنند.
آخه عینک مبارکی داره؟؟؟

عمو شنبه 13 تیر 1394 ساعت 12:37

پروانه وحشی ...
آهو وحشی ...
طاووس وحشی ...
نه هیچکدوم جور در نمیاد ... حتما یه چیزه دیگه ای گفتن
مریم معتاد شدی؟
چی میزنی حاجی؟
ببین من الان مدتیه تو فکرم از تجهیزات و مواد آزمایشگاه استفاده غیر قانونی کنم، پایه ای یه بیزینس بزنیم؟

گل وحشی که جور درمیاد،
نمیگم چیه، خودم از تجهیزات آزمایشگاه استفاده کردم، ساختمش، مثل آدمهای با وجدان هم اول روی خودم امتحان کردم.
عمو شریک اگه خوب بود، خدا برا هودش میساخت.

امیر شنبه 13 تیر 1394 ساعت 12:29

در زندگی هرکسی را که دوست بداری از او ضعیفتری زیرا برای راضی نگه داشتنش حاضری دست به هرکار اشتباهی بزنی…

متاسفانه درست میگین، البته ضعف دوست داشتنی هست.

سیمای شنبه 13 تیر 1394 ساعت 11:20

مبارک باشه عینکت
به به چهارشنبه تعطیلهههههههههه

گرما رو نگو مریم جان من دیروز سه بار رفتم دوش گرفتم عرق که میکنم اعصابم خورد میشه عین .... میشم
امروز صبحم کم مونده بود گریه کنم
تابستون کلا من مریضم و پژمرده متنفرم از تابستون

ممنون عزیزم،
من اگر میتونستم میوه های تابستان را در هوای پاییز و زمستان داشته باشم دیگه هیچ آرزویی نداشتم. من هم تو تابستان خیلی بداخلاق میشم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.