مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

ایمیل

پشت سیستم نشستم و‌مشغول پر کردن یک دنیا فرم، صدای دینگ دیگ تبلت میگه یک ایمیل دارم، به هوای ایمیل دکتر با اخم سراغش میرم و بازش میکنم 

 ایمیل از دخترکی است که از اولین حقوقی که گرفتم همراه من است، هر چند ماه نامه ای، عکسی، کارنامه به همراه نقاشی برای من از طریق بنیاد میفرستد، راستش را بگویم اینکارشان را دوست ندارم، از فکر اینکه لحظه ای دخترک فکر کند مجبور به کشیدن نقاشی است و یا از اینکه در نامه اش منرا کوه میخواند و هی به او دیکته میکنند که باید مثلا قدردان من باشد، حالت تهوع میگیرم، بارها درخواست کرده ام اما گوش نمیدهند و میگویند روال کارشان همین است و من باید در جریان روند درس خواندنش قرار بگیرم.

امروز برایم دعا کرده بود، برای بودنم، برای سایه بالا سربودنم، هم برای او و هم برای بچه هایم.هی زل میزنم به این واژه بچه هایتان و هی تمام میشوم.پایینتر هم که می آیم برایم نقاشی گذاشته، هم خودش هست و هم بچه هایم.

دخترک نازنین ، ایکاش که هیچوقت نفهمد که چه پوشالی را کوه خطاب کرده، سایه بالاسر خطاب کرده و چه زلزله ای توی دل همیشه آماده به لرزیدن من راه انداخته با یک کلمه چند حرفیه بچه هایتان.

*خیلی خوب گفته آنکه گفته سرکار، ایمیل شخصی را چک نکنید، به غلط کردن می افتین.

بی خیال.

نظرات 5 + ارسال نظر
عمو جمعه 22 خرداد 1394 ساعت 09:22

من نیز دریافت میکنم

عمو گزارش دهیشون خوبه، اما این نامه دهی و ابراز تشکر بچه ها آزار دهنده هست

اف چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 11:22

عزیز دلم
بچه ها هیچ وقت دروغ نمیگن
نه واسه حال ، نه آینده

عزیزم به پاکی و معصومیت بچه ها ایمان دارم اما گاهی ته دلم از سوء استقاده هایی که میشن و جاهایی که میشن ابزار دست بزرگترهایی که برای منافعشون هرکاری میکنند هم میترسم.

غزال چهارشنبه 20 خرداد 1394 ساعت 04:04 http://yaldayeshab.blogsky.com

مریممممم سلااام
هورررا ذوق کردممم.دوباره مینویسییی

سلام دختر اصفهانیه من، خوبی تو؟میبینی چطور بی جا و مکان شدیم؟ انشالا خونه های جدید پر باشه از اتفاقهای خوب.

acetaminophen سه‌شنبه 19 خرداد 1394 ساعت 21:44 http://acetaminophen500.blogsky.com

آخی طفلیا رو مجبور میکنن ک قدردانی کنن؟؟؟اصن قدردانی کنن ک چی بشه مگه واسه قدردانی کردن آدم ب اون طفل معصوما کمک میکنه...

نه، این حسه منه از نوشته های اونها، نمیدونم بنیاد چی از اونها میخواد، اینها که گفتم فقط نگرانیه خودم بود.

سپیده مشهدی سه‌شنبه 19 خرداد 1394 ساعت 17:46

مرسی مریم جون که پا به پای من خندیدی
بچه تو وب عموووووووووووو...کولاک کردن...خیلی باحالان

والا پا به پای تو خنده که چه عرض کنم، تمام اون مراحل دل درد گرفتن از خنده و پخش دیوار شدن و انفجار را هم همراهت بودم، خیلی خوب امروز، خیلی، مرسی که غصه دار شدی و عمو فهمید و اومد لبخند راه بندازه، کار به قهقهه رسید.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.