مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است


سی و چند سال اونی که تو تماس تلفنی میگفت:خوب ...کاری نداری؟من برم ، کار دارم، من بودم و مادر هیچ وقت قطع کننده تلفن نبود، حالا یک هفته هست هی کن میزنگم و هی اونیکه میگه کاری نداری مادرک هست. یک چیزی که نمیدونم چیه داره قلقلکم میده، نمیدونم حسودیه، دلتنگیه، شادمانی از خوش بودنشونه یا یک چیز دیگه، هرچی هست آدم دلش میخواد شادیه کلامشون را از بودن پیش پسرکشون ضبط کنه و نگهداره.

نظرات 3 + ارسال نظر
سرن دوشنبه 14 تیر 1395 ساعت 02:08 http://serendarsokoot.blogsky.com/

خوب سه ماه که نمی تونه بیاد البته فکر کنم اگه قرار به رفتن باشه اونم باید سال دیگه تنها تنها بره چون ما هیچ سندی نداریم گرو بذاریم تازه یه سری چیزای دیگه هم هست که مانع اومدنش با ما میشه!

وجود سند خیلی ضروری نیست، فقط باید بهشون ثابت کنی والا بلا برمیگردم، در هر صورت این مدلی رفتن هم صفای خودش را داره، انشالا لحظه لحظه هات خوش بگذره.

مامان ساینا و سبا یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 09:17 http://saina2009.persianblog.ir

سلام مریم جان
امروز با وبلاگتون آشنا شدم ... خیلی از صفحاتشو خوندم و چقدر برام لذت بخش بود .
زندگی کاریم مثل خودته ...هرجا هستی موفق باشی خانمی

سلام، به خونه من خیلی خوش اومدین. خسته نباشین از این همه کار.

سرن یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 03:03 http://serendarsokoot.blogsky.com/

آخی! عزیزم! خوش باشن همیشه!
من و پسرک هم یه سه ماهی قراره بریم البته چند هفته ای مونده! همسر اینقد استرس داره من گم بشم که داره به منم منتقل میشه کم کم! حتی ازم پرسید اگه بخوای بپرسی دستشویی کجاست چی می گی؟

ممنون عزیزم، اونها که خوشن. انشالا سفر به خیر باشه. مادر پسری میرین تفریح، پس بابای خانواده چی؟
به همسرت بگو نمیپرسم دستشویی کجاست، علامت داره، دنبال علامت میگردم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.