ضرب المثلی هست کهمیگه، ممیزها بو میکشند و دقیقا دست روی ایرادهایی میگذارند که شاید حتی روح شما هم از اون خبر نداشته باشه، انشالا که از اینجا زیر ۱۸سال رد نمیشه، چون باید بی ادبانه بگم که امروز به معنی واقعی کلمه سرویس شدم و البته سرویسکاری اساسیتر و عظیمتری هم در راه است. تا جاییکه جان داشتم عدم انطباق خوردم و همچین حالم اساسی جا آمده است. بعد از کار هم فقط برای جلوگیری از سکته قلبی و مغزی خودم را به آب رساندم و در آب پریدم و هی مثل قورباغه رفتم و مثل وزق برگشتم و تا جاییکه چراغهای استخر را خاموش کردند خودم را له کردم.بقیه امور زندگی هم که الحمدالله تعطیل است.
*برای ادامه بحث کوبیدگی کامل همه وجودم یا به معنی دیگه فراموشی گندهای امروز، با ورود به خانه مربای زردآلو ساختم و همسفر را همینجوری خرسند کردم(یادم نیست آخرین مربایی که پختم کی بود و چی بود). کلا افتادم روفاز جوگیریه اساسی.
*این خواهرزاده جدید بنده به معنی واقعی کلمه بچه فیل است، به دنیا نمی آید که نمی آید. مملکتی را منتظر خودش گذاشته.
بانو مریم عزیز سلام
شما ماهی یکبار ممیزی می شوید ؟ چقدر سخت !!!!!
ما که تو شرکتمون سه ماه یبار ارزیابی می شیم و سالی یکبار هم ممیزی . حسابرسی هم سالی یکباره
خسته نباشی و موفق مریم جون
سلام خاموش
ماهی یکبار نمیشه اما تو نیمه اول سال چند تا ممیزی سنگین داریم و البته بدتر از همه ممیزیهای داخلیه که بسیار داغونه.
ممنون
خدا قوت
ممنون. خدا که قوت میده،بنده خدا توان قوت پذیریش کمه.
وای که روزهای پر استرسی اند روزهای ممیزی! اما تو از پس همه چی برمیای!
راستی مریم تو الان دیگه اصلا از آب نمی ترسی؟
خواهر زاده جانتون به وقت به دنیا میاد، حالا چه عجله ای داری! آخه جای به اون خوبی!
ممیزی هم میگذره. ما که دیگه پوست کلفت شدیم. از آب نمیترسم اما گاهی تو استخرهای جدید کمی میترسم ولی بعد خوب میشم.