مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام

همراه پسرکم در یک خانه بازی هستیم تا بلکه پدر خانه فرصتی داشته باشه که کارهای تمام نشدنی که در حضور پسرکمون امکان انجامشون نیست، سروسامانی بده. پسرک از بودنم به طرز عجیبی ابراز شادی میکنه و این موضوع حس تلخ کمرنگ بودن میده بهم.

خواسته هایش خیلی کوچولو و ساده هستمد، برای نهار اصرار به پختن عدم پلو میکنه، از خریدن یک سوت کوچولو ساعتها خوشحاله،با یک بیلچه و سطل ساعتها در گیر خاکبازی میشه، آرزو میکنم خواسته هایش همیشه همینقدر قابل دسترس باشند و اونقدر از درون خودش خوشحال و راضی باشه که چیزی نتونه ریشه هایش را بلرزونه.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.