مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

تو که ماه بلند آسمونی

سلام

هلال ماهی که خیلی باریک هست، درست مثل همینی که الان توی آسمون هست، مورد علاقه منه و میتونم ساعتها نگاهش کنم. یک طور خاصی برای من دلبره، وقتی نگاهش میکنم یا خودم فکر میکنم ، چه خوب که برادرکم هم همین ماه را میبینه، فلانی و فلانی هم همین را میبینند، چقدر خوبه که فقط یک دونه ماه توی آسمون هست.

اوضاع خونه عادی شده، چمدانها و لباسها و وسایل جای خودشون نشستند، راستش تنها چیزی که سرحاش نیست، حال و هوای خودم هست. این روزها خشم درونم آنقدر زیاده که با هرکسی حرف میزنم ناخودآگاه صدای مکالمه می‌ره بالا. آنقدر کلماتی که از دهانم خارج میشن تند و تلخ شده که برخلاف رویه همیشگی که توی محل کار تقریبا به هیچی اعتراضی نداشتم ، الان فقط دارم گیر میدم ، خیلی خوب حس میکنم که اصلا حرف نمی‌زنم فقط نیش میزنم و با توجه به مقصر بودن مخاطبانم در حال بدم، هرچی نیش کلام بیشتر میشه، یک‌چیزی درونم آرام میگیره هرچند از طرف دیگه حالم را بدتر می‌کنه جون کاملا دارم بر خلاف  مدل شخصیتم رفتار میکنم. امروز با همین ماه فوق العاده قرار گذاشتم به خودم کمک کنم آرام بشم، نه اینکه آرام ارام، فقط ساکت بشم. برخلاف دیروز که تقریبا تمام روز بد حرف زدم و فریاد زدم و اجازه دادم هیولای درونم بتازونه، امروز دلم یک روزه سکوت کامل میخواد.

چقدر امروز آسمون قشنگه.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.