مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

گلدن تایم آسمان

سلام

 از زمانهایی که شاید ترافیک آزار دهنده نباشه برای من، موقعی هست که منظره اطراف خاص باشه مثل امروز صبح اتوبان کرج، طلوع فوق العاده خورشید، یک جوری آسمان را نقاشی کرده که ، ذهن آدم می‌تونه بی خیال تعداد بالای ماشین و حرکت کند اونها بشه. حالم با این بالا و پایین رفتن خورشید خیلی خوب میشه،یک طور خوبی انگار میشه نشانه از یک روز یا شب خوب.

اون پرونده بود کارش گیر کرده بود، هنوز گیرش باز نشده و نن دقیقا برای دفعه پنجم توراه اون اداره کوفتی هستم، انشالا که آخرین دفعه باشد.

بعداً نوشتم: توی تمام این رفت و آمدهای این مدت، راننده ای استنپ از مسیرهای مختلفی اومدند، بهترین و‌فوق العاده ترین مسیر را راننده امروز ، انتخاب کرد، هرچند اصلا نمی‌دونم چرا و چطوری این راه را اومد و اصلا ربطشون به هم چی بود(GPS ذهنی من داغونه) اما هرچی بود فوق العاده بود. یک لحظه از گوشی نگاه برداشتم و حس کردم کلمه شوش را دیدم، مطمئن بودم اشتباهه،واقعا توی ذهنم ربطی به مقصد من نداشت، اما کمی بعد مترو شوشو کمی بعد تر کلی خیابان با ساختمانهای قدیمی  دیدم ،من عاشق این قسمت را ستم، معماری فوق العاده این ساختمان ها، برای من کلی حس خوب به همراه داره، دادگستری تهران، سفارت روسیه ، یک خیابان فوق العاده سنگفرش که نمی‌دونم اسمش چی بود ،پل حافظ و خاطرات برادرکم و درنهایت خیابان خارک. عجب تجربه ای بود،عجب روزی شروع شد،خوش به حال من و احوالم خوبم امروز.

*من دلم بارون میخواد، با تو دنیای آروم میخواد...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.