مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

صادقیه-امام خمینی-حقانی

سلام

با کمی تاخیر توراه شرکت هستم. فکر میکنم از تاخیر باید ممنون باشم که باعث شده توی باران تو‌حاده باشم ، نمیتونم بگم چقدر حالم خوبه از این باران ، اونقدر که حتی کامنت بی ادبانه مدیرم نتوانسته ذهنم را تلخ کنه.

روز گذشته پسرکم حال خوبی داشت.از قبل با هم قرار مترو سواری داشتیم و به خاطر حال ناخوشش ، قرار کنسل شده بود. دیروز بعد از ظهر چند بار پرسید مامان من تب دارم؟نداشت، گفت بریم مترو؟

همسفر همچنان درگیر کار هست، باید راهی برای سرگرمی پسرم پیدا میشد ، مترو گزینه خوبی بود هرچند ، ساعت چهار بعد از ظهر زمان خوبی برای شروع نبود.تلاش کردم حالمون خوب باشه و انرژیم را حفظ کنم که پسرکم بعد از چند روز حال نامساعد و دارو مصرف کردن، جمعه خوبی را تمام کنه.

مقصدی توی ذهنم نبود، سه خط مترو عوض کردیم تا باغ کتاب برسیم ، پسرک از خوشحالی توی ابرها بود، یک ساعتی توی محوطه باغ که به لطف چشمان ضعیف من چیز زیادی هم نمی‌دیدم بودیم، حسابی دوید و به طرف چرخید.سه مترو باز تغییر دادیم تا به منزل برسیم.‌همسفر خروجی که و منتظرما بود، پسرکم رقص کنان به طرفش رفت و تا رسیدن به ماشین همه‌چیز را تعریف کرد، حتی تذکرهای زیاد من برای دست نکردن توی بینی .

ساعت را که دیدم نزدیک به ده شب بود، از شدت خستگی روی پا بند نبودم ، خدا را شکر کار همسفر خوب پیش رفته بود.پسرک را تحویل گرفت و من به خوب رفتم، بیهوش شدم از خستگی و دفعه بعد که چشمم باز شد، ساعت کنی نزدیک به شش صبح بود و روز شروع شد.

نظرات 2 + ارسال نظر
عابر یکشنبه 14 آبان 1402 ساعت 07:32

《حتی تذکرهای زیاد من برای دست نکردن توی بینی .》 اینو خوندم ترکیدم از خنده ، ولی خوبیش اینکه باباش اصلا احساس نمیکنه باهاتون نبوده وقتی جز به جز اطلاع داده میشه

من شرمندم برای این جمله،ولی به صورت جدی یکی از معضلات من هست این موضوع. بابا همیشه هست

مرضیه شنبه 13 آبان 1402 ساعت 09:08 https://golemamgoli.blogsky.com/

خوشم اومد که به همسرت میگی همسفر
تعبیر جالب و پرمغزیه
واقعا این مردان همسفران ما هستن که باید مسیر زندگی رو باهاشون طی کنیم. یه جور جبر هم توی این نگاه هست و یک جور سازگاری با شرایط گذرا.

سلام
آدمها هرکدوم بنا بر نقشی که توی زندگی ما دارند، با ما تو زندگی همسفر میشن، بعضی ها طولانی مدت بعضی کوتاه. با همسفر مون اگر قرار باشه سفر زندگی را ادامه بدیم ، خاطرات خوب و بد زیاد پیدا میکنیم. گاها جبر هم دیده میشه، گاهی خاطرات فوق العاده

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.