سلام
امروز توی آینه که خودم را دیدم ، کلافه از دو سانت موی سپیدم، دست به گوشی بردم و پیش آرایشگری که به لطف اسباب کشی حسابی ازش دور شدم وقت گرفتم.رپی دور تند کارهای خونه را انجام دادم، مایع ماکارونی آماده شده، پنکیک پسرکم آماده شد، ظرفهای ظرفشویی رفتند سرجاشون و دائم هم تلاش میکردم صدای بازی پسرک که به لطف سرماخوردگی خشدارتر هم سده، پدرش را بیدار نکنه.
بعد از مدتها فرصت رانندگی تو باران و هوای محشر پاییزی پیش اومد، حال خوبم با فضای سالن آرایشگاه بهتر شد و برای تکمیل ضیافت یک نفره ام، سه شاخه گل مریم خریدم تا عطرش به عرشمببرد. نمیدونم این مشنگی از کجا اومده که هرچیز خوب را من سه تا میخرم و پسرک هم با دیدن همه سه تایی ها میگوید این نیماست، این مامانه، اینم بابا ، مثل سه تا صنوبر کاشته شده در حیاط ، یه درخت آلبالو ، سه گل مریم و هرسه تایی دیگری ، کلا عدد سه عدد حال خوب خانواده ما است روی کاغذ، اگر چه باطنش فقط فرد فرد هستیم.
حسابی باران باریده و خدا میدونه علی رغم سردرد وخستکی ناشی از نخوابیدن، چه حس خوبی دارم از این هوا ، فنجان بزرگ چای را به همراه یک دونه گز، از همانها که مادرم به هوای پسرم داده(پسرم برخلاف منزل مادر، که با گز مشابه نخودچی رفتار میکنه ، توی خونه خودمون لب نمیزنه) آوردم اینجا ، توی بالکن و تلاش میکنم تنها چیزی که گوشم میشنوه صدای پیچیدن باد توی درختها باشه، چای عشق میشه ذره ذره به وجودم.
دلم میخواهد آرامش آرزو کنم برای دونه دونه آدمهای دوروبرم، میدونم ساده لوحانه هست اما دل که میتونه کار خودش را بکنه.
* دیروز توی شرکت ، مبلغی پول به حسابم واریز شد، مبلغ قابل توجهی هست، خیلی خیلی بیشتر از سقف آرزوهای سالهای قبلم، دلم میخواست مثل خیلی سالها قبل که به خاطر پنجاه هزار تومان هدیه، نمیتونستم از خوشحالی بخوابم، خوشحال میشدم، دلم میخواست به همسفر زنگ بزنم و بگم خدا را شکر، فلان مشکل حل شد، فقط دلم میخواست ، دلم غلط کرد که میخواست.
با اینکه خودم هم خانه حیاط دار دارم ولی شما اینقدر قشنگ حیاط باصفای خونه ات را توصیف میکنی که دیدن آنجا آرزوم شده. انشاالله با دل خوش آنجا زندگی کنید
انشالا حال دلتون با گوشه گوشه منزلتون خوب باشه
مبارکه رنگ موهات
به به حسابی کیف کن
با بخشی از پولت یه چیز خوشگل برای خودت بخر
ممنون عزیزم، انشالا
سه شاخه گل مریم خریدم