مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سال ۸۷

سلام

امشب یک آرایشگاهی اومدم که ۱۴سال پیش هم اومده بودم، چهره خانم ، صدای خانم و آرایشگاه همه و همه انکار تو ۱۴سال پیش فریز شده بود، تغییر بزرگ یک عدد کپی از خانم آرایشگر در کنارش بود، دخترش.

خیلی حس عجیب و غریبی بود، انگار ۱۴سال از جلوی چشمم گذشت.۱۴سال پیش خیلی اتفاقها نیفتاده بود، دلم مریم سال ۸۷ را خواست ، مریمی که خیلی چیزها را هنوز تجربه نکرده بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.