مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

مرمرانه

ما را ز شب وصل چه حاصل، که تو از ناز.... تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده است

سلام به روی ماهتون

قبل از رفتن همسفر، فکر میکردم با ساعتهای خالی چه کنم؟ کلی فکر میکردم دق میکنم از بی حوصلگی اما...

جایتان خالی، یه کاری کردم وقت سرخاروندن ندارم.

من اصلا آدم تماشاکردن فیلمهای ترسناک  نیستم، یعنی این فیلمها میتونند در حد دیدن سگ و گربه باعث سکنه من بشن. خلاصه مدتها بود اسم یه سریالی(خاطرات خون آشام) را شنیده بودم ولی ندیده بودم(نخندید، میدونم به سن و سالم نمیخوره) . پنجشنبه شب ، خسته از کارخونه برگشته بودم و از شدت خستگی خوابم نمیبرد. حدود ۵ صبح بیدار شدم، توی فیلمو میچرخیدم، این سریال را دیدم. دیدم تیکه تیکه شده، فصل یک را دانلود کردم و ماجرا شروع شد. ساعت ۱ ظهر از شدت خشک شدن بدنم و حجم دستشویی و گرسنگی ، متوجه گذشت زمان شدم و ادامه ماجرا.

اینچنین شد که شبها خسته از کارخونه میام، تا جان در بدن داشته باشم، چرندیات خون آشامی میبینم و بعدش هم ، چشمتان روز بد نبیند، از شدت ترس سکته میکنم و بساط داغونی درست کرده ام برای خودم. فقط هم میخوام ببینم آخرش چی میشه.خلاصه دیگه ، اینچنین آدم بی جنبه ای هستم.

* بِهِتان گفته بودم چقدر افغانیها را دوست دارم و یکی از آرزوهای سفریم دیدن کابل هست؟ امشب در قطار هستم، بانوی نازنینی اهل هرات ، در کوپه همراهم هست، نمیدانید که ماجراهایی میشنوم و چه داستانهایی دارد، ماه هست است این بانویی که اسمش بی بی گل هست.

نظرات 2 + ارسال نظر
سرن یکشنبه 19 اسفند 1397 ساعت 17:06 http://serendarsokoot.blogsky.com/

اون خون آشام اورژیناله!
حتما دیگه تا الان رسیدی بهش

سرن من عاشق دونه دونشون شدم.
چشم همسفر روشن

سرن یکشنبه 5 اسفند 1397 ساعت 13:10 http://serendarsokoot.blogsky.com/

اون موقع که اومد ما سریع دیدیمش. با اینکه می دونستیم سریال بیشتر به درد نوجوونا می خوره. اولاش خیلی می ترسیدم اما به سیزن دو که رسید عادی شد همه اش. عاشق الایژا شده بودم. بعد اون کلا از هنرپیشه اش خوشم اومد

ما دلمون نوجوونه عزیزم، انشالا که از درصد خشونتش کم بشه .
الایژا کدومه دیگه؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.